نگاهی به زندگی شهید حبیب الله رستمی
گروهبان یکم شهید حبیب الله رستمی بوربان
صبور و بردبار بود، از همه مهمتر وقتی در بین همرزمان صحبت میکرد، همه شیفتهی حرفهایش میشدند، بویژه زمانی که با احساسات خاص همرزمان را به شرکت در عملیات مین روبی دعوت میکرد، همه داوطلب میشدند و پشت سر او قرار میگرفتند. کارش مینروبی بود، خنثی کردن مینهای ضد تانک و ضدنفر یکی از کارهای سخت و خطرآفرین در جبهه بود. در عملیاتهای بزرگ، از جمله شکست حصرآبادان، فتحالمبین و طریق القدس حضور فعال داشت. وقتی که میشنید هواپیماهای رژیم بعث شهرهای مرزی از جمله شهرهای کردستان را بمباران کردهاند، سخت ناراحت میشد و میگفت: بچهها باید انتقام این حملات ناجوانمردانه را از دشمن بگیریم.
در سال ۱۳۴۰ در روستای نران از توابع شهرستان سنندج متولد شد پدرش محمدسعید و مادرش فرشته نام داشت. در میان خانوادههای روستایی و زحمتکش و در طبیعت زیبای کوهستان رشد و نمو یافت. هنوز به مدرسه نرفته بود که در کارهای کشاورزی و باغداری سایر اعضای خانواده را کمک میکرد. با رسیدن به سن هفت سالگی، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر نهاد و برای ادامهی تحصیل راهی شهر شد، تحصیل در دبیرستان را نیمه تمام رها کرد و در سال ۱۳۵۷ به استخدام ارتش درآمد. پس از فراگیری آموزشهای لازم در لشکر ۷۷ زرهی خراسان سازماندهی گردید، اواخر سال ۱۳۵۸ در قالب گروهان یگان یکم، گردان ۴۱۵ مهندسی به مناطق جنوب اعزام گردید. با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ از همان روزهای اول در جبهههای حق علیه باطل حضور پیدا کرد. اواخر سال ۱۳۶۱ ازدواج نمود و زندگی سادهای را سرو سامان بخشید. در سال ۱۳۶۲ با تولد دخترش سمیه زندگی رونق دیگری پیدا کرد. هر وقت به مرحضی میآمد، خود را با او سرگرم میکرد و میگفت: وقتی که به منطقه برمیگردم، دلم برایش تنگ میشود و میخواهم او را سیر ببینم. سمیه دو سال بیشتر نداشت که پدرش در عملیات بدر در منطقهی هورالهویزه و هور العظیم، بر اثر حملهی هواپیماهای رژیم بعث عراق، در بعدازظهر روز بیست و یکم اسفندماه سال ۱۳۶۳ از ناحیه سر مجروح گردید و به بیمارستان فیروزی تهران منتقل شد، اما شدت جراحات وارده موجب شد در سوم فروردین ماه سال ۱۳۶۴ روح بلندش به سوی ملکوت اعلی به پرواز درآید و جاودانه گردد. پیکر پاکش در زادگاهش روستای نران در دل خاک آرمیده است.