تمام تلاش او این بود که در ابتدایی‌ترین مسایل زندگی پا از دایره شریعت محمدی بیرون نبرد و همیشه و در همه حال جز برای او قدمی بر ندارد، او نه تنها تمام ماه مبارک رمضان را به ضیافت نور می‌رفت بلکه، اکثرا دو روز در هفته و شش روز اول ماه شوال را روزه می‌گرفت.

شهيد محمد صالح رشيدي شهيدي از خيل شهداي واقعه ي 23 تير ماه 1358 مريوان

به گزارش نوید شاهد کردستان؛ در سال ۱۳۳۹ در جوار دریاچه زریوار کودکی بر عالم خاک گام نهاد که او را محمد صالح نامیدند، این گل نوشکفته در بوستانی شکفتن آغاز کرد که عمل به قرآن در آن از نفس زندگی هم نمود بیشتری داشت.
کفالت و سرپرستی محمد صالح را پدر و مادری برعهده داشتند که گام‌های زندگی آنان محور این دو حرکت بود هوش و ذکاوت، دقت و کنجکاوی بیش از حد او از بدو تولد او را از هم سن و سالانش متمایز می‏کرد، بروز و ظهور استعداد‌های خداداد او با یادگیری قرآن به فعلیت رسید. محمد صالح هنوز کودکی بیش نبود که به یادگیری قرآن روی آورد و در همان سنین طفولیت، کلام الهی را در لوح پاک سینه‌اش جای داد با ورود به مدرسه گوی سبقت را از هم‌سالان ربود او همیشه شاگرد ممتاز بود.
اطرافیان شهید نقل می‏کنند که اعضای خانواده هر روز با نوای دلنشین صوت قرآن محمد صالح از خواب بیدار می‏شدند او در تمام حیاتش روز‌ها را با تلاوت قرآن شروع کرده بود. برادرش می‏گوید: «محمد صالح وقتی قرآن را تلاوت می‏کرد وجودش یکپارچه نور می‏شد، گوئی با ملائک هم جوار و قرین بود.»
تمام تلاش او این بود که در ابتدایی‌ترین مسایل زندگی پا از دایره شریعت محمدی بیرون نبرد و همیشه و در همه حال جز برای او قدمی بر ندارد، او نه تنها تمام ماه مبارک رمضان را به ضیافت نور می‏رفت بلکه، اکثراً دو روز در هفته و شش روز اول ماه شوال را روزه می‏گرفت.
البته ایشان به گونه‌ای غرق در عبادت نبود که از جامعه غافل باشد با مردم حشر و نشر داشت و در بهبود کار مردم می‏کوشید ارتباطش با مردم مسلمان عمل به فرمایش گران‌بهای رسول اکرم (ص) بود که می‏فرمایند: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمینَ فلیس بمسلم» پیوسته در تلاش و تکاپو بود تا بتواند گرهی از مشکلات مردم را باز کند و باری از دوش آنان بردارد.
او هم درد دین داشت هم درد اجتماع. پیام رهبر انقلاب اسلامی را برای به پا خاستن امت اسلامی ‏خیلی زود دریافت و با برقراری ارتباط با حوزه علمیه قم و دریافت کتب دینی و سیاسی با آرمان‌های انقلاب اسلامی آشنا شد و، چون سفیری جان‌فدا در نشر اندیشه‌های حضرت امام از هیچ کوششی دریغ نکرد. او قبل از انقلاب این ارتباط را برقرار کرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی هم‌چنان با علما و فضلای حوزه مرتبط بود. حضور آگاهانه شهید در دوران مبارزات انقلابی، خصوصاً سال ۵۷ بسیار چشم‌گیر بود و تلاش وی در آگاهی دادن به مردم جزو خاطرات بسیار زیبایی است که مردم مریوان همیشه از آن یاد می‏کنند.
شهید رشیدی علاوه بر آموزش دروس دبیرستان از یادگیری تفسیر قرآن و آشنایی با گنجینه گران‌بهای معارف اسلامی غافل نبود و با حضور در کلاس درس علما و روحانیون مریوان توانسته بود به فراگیری این علوم بپردازد و او علم را زمانی مفید می‏دانست که زکات آن پرداخت شود، به همین منظور تلاش می‏کرد آموخته‌های خود را به دیگران هم بیاموزد این نگرش شهید موجب شد که او با یاران و همفکرانش در سال ۵۶ کانون پرورش فکری اسلامی جوانان را در مریوان تأسیس کنند و به تعلیم علوم و معارف قرآنی به جوانان بپردازند.
پس از انقلاب وقتی که دیدگاه‌های مارکسیستی در پی آن بود که فضای معنوی شهر مریوان را آلوده کند، شهید رشیدی جزو نخستین کسانی بود که در مقابل آن‌ها ایستاد و با راه‌اندازی مدرسه قرآن در مریوان سد راه نشر تفکرات الحادی شد.
هنگامی که مردم مسلمان ایران خواستند با شرکت در رفراندم تاریخی جمهوری اسلامی ایران اوراق تاریخ را رنگی دیگر ببخشند، نوکران اجنبی با راه انداختن گروه‌های تبلیغی در منطقه مریوان و اورامانات برای مغشوش کردن اذهان مردم تلاش می‌کردند و با تمام توان سعی می‏کردند مردم را از رأی دادن به جمهوری اسلامی بر حذر دارند، در چنین اوضاعی به ابتکار شهید رشیدی، جوانان کانون اسلامی با آن‌ها به مقابله برخاستند و با حضور فعال در منطقه، خصوصاً در روستاها، به روشنگری پرداختند و کوس رسوایی دشمن را در همه جا به صدا درآوردند.
حامیان کانون و مدرسه قرآن روز به روز متشکل‌تر شدند و با توان بیشتری به مقابله با تفکرات ضد دینی گروهک‌ها پرداختند تا اینکه احساس کردند باید این کار صورت رسمی‌تری به خود بگیرد؛ آنان تمام فعالیت‌های خود را در قالب ایجاد نهاد سپاه پاسداران متمرکز کردند و علی‌رغم مخالفت‌های فراوان گروهک‌ها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مریوان را تأسیس کردند و به پاسداری و حراست از دست آورد‌های انقلاب خونبار اسلامی پرداختند، شهید رشیدی یکی از معلمان مدرسه قرآن بود که علاوه بر تفسیر قرآن، مبانی ایدئولوژی اسلامی را نیز تدریس می‏کرد.

اعتماد به نفس فوق العاده‌ای داشت
شهید محمد صالح به دلیل علاقه به اسلام و انس با قرآن، اطلاعات فراوانی در زمینه‌های دینی داشت. در هر مجلس و محفلی که وارد می‏شد، برای ادای وظیفه شرعی و دینی خود به ارشاد و روشنگری می‏پرداخت. در بدو پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی که فهمید عزالدین حسینی در کسوت روحانیت به طرفداری از کمونیست‌ها پرداخته است، بسیار ناراحت شد مرتب در محافل و مجالس به روش غلطی که این آدم به ظاهر متشرع در پیش گرفته بود حمله می‌کرد و علیه او سخنرانی می‌نمود. می‏گفت این شیخ را اجانب بازی داده‌اند و او فریب خورده است.
باید او را راهنمایی و ارشاد کرد تا به شاهراه حقیقت برگردد. بدین سبب بود که نزد شیخ رفت و با اعتماد به نفس با او به بحث و مجادله پرداخت. وقتی قلب کسی تیره باشد و پرده غفلت یا گناه، آن را از نور حقیقت محجوب بدارد چه می‏توان کرد؟

او در یک کنکور برتر پذیرفته شد
محمد صالح عشق و علاقه زیادی به مطالعه و کتاب داشت، دایم مشغول مطالعه بود، با این‌که در رشته کشاورزی تحصیل می‏کرد، به علوم اسلامی ‏و قرآنی بیشتر علاقه داشت و، چون مربی قرآن و احکام بود بیشترین مطالعاتش در همین زمینه بود، اطلاعات بسیار جامع و دقیقی از اسلام داشت.
در زمینه قرآنی مطالعات دقیقی داشت، در مقام بحث و جدل، کسی یارای ایستادگی در مقابل او را نداشت مکاتب مادی را خوب می‏شناخت و با دلایل محکم قرآنی استدلال آن‌ها را رد می‏کرد یکی از آرزو‌هایی که داشت این بود که بتواند در زمینه علوم و معارف اسلامی در دانشگاه ادامه تحصیل دهد، در کنکور شرکت کرده بود، اما قبل از اعلام نتایج کنکور به شهادت رسید، وقتی که نتایج کنکور اعلام شد، دیدیم که محمد صالح در رشته مورد علاقه‌اش (معارف اسلامی) قبول شده است. اما او در کنکوری دشوارتر و برتر پذیرفته شده بود آن وقت او در جوار رحمت پروردگارش می ‏زیست.

مردم واجب‌تر هستند
در گرماگرم انقلاب اسلامی و در روز‌های سرنوشت‌ساز سال ۵۷ که دل‌های مؤمنان خداپرست در شوق پیروزی انقلاب هر لحظه بیش از پیش و با شدت بیشتری می‏تپید.
در سرمای شدید مریوان، مردم دچار کمبود سوخت بودند و تأمین نفت مورد نیاز بسیار سخت بود، محمد صالح به اتفاق چند تن از همفکران خود گروهی را تشکیل داده بودند و شبانه‌روز، تلاش می‏کردند تا نفت به مردم برسانند و بر توزیع عادلانه آن نظارت داشته باشند، چون محمد صالح خود از مسئولان پخش نفت بود، لذا امکان تأمین نفت مصرفی منزل خود را داشت، اما در آن اوضاع سخت، ما در منزل یک حلب بیشتر نفت نداشتیم و تمام خانه تقریباً سرد شده بود، یک روز محمد صالح به منزل آمد، به او گفتم: فرزندم تو که نفت به مردم می‏رسانی، حداقل مقداری هم برای خودمان بیاور! گفت: مادر عزیزم مردم از ما واجب‌ترند، من اگر کاری انجام می‏دهم فقط بخاطر کسب رضایت خداوند است.

اسلام بدون شهید و شهادت معنی ندارد
در روز‌های قبل از ۲۳ تیر فشار گروهک‌ها بر بچه‌های سپاه بسیار زیاد شده بود، همه حرکت‌های آنان معنی‌دار بود و حکایت از وجود یک توطئه داشت، بیمناک شده بودم و دلم گواهی می‏داد که برای پاسداران اتفاقی می‏افتد.
چند روزی بود که تصمیم گرفته بودم این موضوع را با محمد صالح در میان بگذارم و از او بخواهم به سپاه نرود، اما او به حدی به کارش ایمان و علاقه داشت و با روحیه تلاش می‏کرد که جرات نکردم این موضوع را بیان کنم. بالاخره شب قبل از شهادتش به منزل آمد.
پس از یک مقدمه چینی مفصل و طرح این مسأله که تعداد شما بسیار کم است، و اسلحه و تجهیزات مناسب ندارید و اینکه احتمال حمله به مقر سپاه زیاد است از او خواستم چند روزی به سپاه نرود، ناراحت شد، اما سعی کرد ناراحتی‌اش را نشان ندهد از رنگ چهره‌اش می‌خواندم که چنین انتظاری از من نداشته است. پس از درنگ و تأملی معنی‌دار گفت: «مادر جان! در این زمان حساس و فعالیت گسترده گروهک‌های ملحد کمونیست، مگر می‏توان صحنه را خالی کرد و در خانه نشست؟ امروز بیش از هر زمان دیگری به وجود امثال من نیاز است، ما باید آنجا باشیم و در مقابل این گروهک‌های ملحد مقاومت کنیم، مطمئن باش اگر ما را بکشند ما به خوشبختی ابدی می‏رسیم، در هر حال ما پیروزیم اسلام هم بدون شهید و شهادت معنی ندارد.»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده