خاطرهای از شهید «عیسی تاور»
مادر شهید تعریف میکند: یک روز خیلی مریض بودم، هر دکتر و پزشکی که میرفتم مداوا نمیشدم، به شهیدم متوسل شدم.
در عالم خواب یک لیوان آب به من داد که به شیرینی و زلالی آن آب تا به حال ندیده بودم
کد خبر: ۵۸۰۸۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶
گفتگوی تصویری با مادر شهید «سید جعفر مظفری»
مادر شهید «سید جعفر مظفری» میگوید: دوساله بود که به مشهد رفتیم همانجا مریض شد تا حدی که داشت میمرد. بغلش کردم و رفتم سمت حرم، یهو یه آقایی جعفر رو گرفت و گذاشت بالای ضریح. بعد زیارت از در حرم در نیومده دیدم جعفرم خوب شده. اثری از مریضی تو وجودش نبود.
کد خبر: ۵۸۰۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۵
حاجیه خانم «فاطمه شیروانی» مادر شهید «حیدر قلی وهابیان» به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۸۰۷۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۵
خاطرهای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»
مادر شهید تعریف میکند: شهید به من گفت؛ تو چند تا پسر داری، یکی را خمس بده به امام خمینی(ره). گفتم؛ من خمس دادهام تو برو برای امام خمینی(ره) خدمت کن.
کد خبر: ۵۸۰۵۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۴
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «شیرعلی صالحی» میگوید: پسرم وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، رضایت من را نگرفت. بدون اطلاع من به تهران رفت و پس از یک سال به جبهه اعزام شد. شبی خواب دیدم که روی کوه نشستهام و او به سمت دریا میرود. وقتی وارد آب شد، با صدای بلند فریاد زدم؛ "مادر، به سمت ساحل برگرد!" اما ناگهان از خواب پریدم. نزدیک ظهر بود که خبر شهادتش را برایم آوردند.
کد خبر: ۵۸۰۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۳۰
خاطرهای از شهید «ابراهیم مهیاری»
مادر شهید تعریف میکند: شهید در هر شرایطی کنارم بود تا در انجام کارها یاریام کند و زحماتم را کمتر کند. او همیشه میگفت؛ "میخواهم شما را سربلند کنم." در نهایت نیز با شهادتش باعث افتخار و سربلندی من شد.
کد خبر: ۵۸۰۲۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «رضا دهقانی دودوی» میگوید: زمانی که شهید میخواست به سربازی برود به من گفت که به مدرسه میرود. من و پدرش اطلاع نداشتیم که اسمش را برای جبهه هم نوشته است. یک روز خوابش را دیدم، تو خواب خداحافظی کرد و گفت؛ مادر اگر برنگشتم، دلگیر نباش.
کد خبر: ۵۸۰۱۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۸
مادر گرانقدر شهید مفقودالاثر «عبدالکریم رایانی» پس از سال ها چشم انتظاری به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۸۰۰۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «دادشاه اسلامی جوزانی» میگوید: پسرم خیلی مهربان بود، در امور مذهبی فعال بود و اهمیت زیادی به انجام فرایض دینی میداد. تو یک سالی که در جبهه حضور داشت، دو بار مرخصی گرفت و آمد و برای بار سوم که به جبهه رفت به شهادت رسید. هر وقت خوابش را میبینم حالم را میپرسد و برایم هدیه میآورد.
کد خبر: ۵۸۰۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۶
در دیدار با مادر شهید شاخص اصناف و بازاریان شهرستان ساوجبلاغ مطرح شد؛
رئیس اتاق اصناف شهرستان ساوجبلاغ خبر داد: «شهید والامقام خلیل کشاورز به عنوان شهید شاخص اصناف و بازاریان معرفی شده است و به طور قطع همه شهدا و ایثارگران ما با رشادتهای خود نشان دادند که خصوصیات بارز و خاصی دارند که آن هم دفاع از میهن تا پای جان بود.»
کد خبر: ۵۸۰۰۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۴
خاطرهای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»
مادر شهید تعریف میکند: حسینیه امام جعفر صادق(ع) مراسم تعزیعهخوانی بود، من و عبدالمجید هم شرکت میکردیم؛ وقتی به خانه برمیگشتیم میگفت: میخواهم شبیهخوان بشوم و نقش حضرت ابوالفضل(ع) را داشته باشم.
کد خبر: ۵۷۹۹۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «حسین عالیزاده» میگوید: شهید اخلاقش خیلی خوب بود و مرتب قرآن میخواند. خیلی دانا و فهیم بود. هفده سالش بود که داوطلبانه به جبهه رفت. هر چقدر میخواستم منصرفش کنم قبول نمیکرد. به شهید گفتم؛ مادر هنوز اسمت برای سربازی در نیامده و سنت کم است ولی چهرهات مانند یک سرباز است.
کد خبر: ۵۷۹۹۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
قسمت چهارم خاطرات شهید «مجید شحنه»
مادر شهید «مجید شحنه» نقل میکند: «گفتم: خدایا! هر کدوم از بچههای من که به جبهه رفتن اسیر نشن! مرگشون رو شهادت قرار بده؛ من طاقت اسیر شدن اونا رو ندارم! جنازه مجید آمد. خم شدم و او را بوسیدم. احساس کردم او هم مرا بوسید.»
کد خبر: ۵۷۹۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «صیدنورالدین صیدی» از شهدای دفاع مقدس آبان ماه ۱۳۵۹ در جبهه سومار به درجه رفیع شهادت نایل آمد. خیلی دوست داشت شهید شود و بارها میگفت کاش مادرم برایم دعا کند که شهید شوم. در ادامه فیلم مصاحبه با مادر گرانقدر شهید منتشر میشود.
کد خبر: ۵۷۹۸۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۲
خاطرهای از شهید «عزتالله جامخور»
برادر شهید تعریف میکند: ساک کوچکم را برداشتم و روی یکی از تختها دراز کشیدم. وقتی میخواستم چشمهایم را ببندم، تختی که موازی تخت من بود، بوی آشنایی میداد، بوی برادرم عزتالله بود. اول ترسیدم، چون اگر میفهمید مدرسه را رها کردهام و به جبهه آمدهام، حسابی تنبیهم میکرد و مرا بر میگرداند.
کد خبر: ۵۷۹۷۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «ابراهیم زارعی» میگوید: فرزندم اخلاق خوبی داشت و با همه به خوبی رفتار میکرد. به شهید گفتم صبر کن برادرت از سربازی برگردد بعد به جبهه برو، قبول نکرد و گفت؛ میخواهم داوطلب به جبهه بروم و شهید شوم. همیشه به جادهای که از آن رفت نگاه میکنم، شاید یه روز برگردد.
کد خبر: ۵۷۹۵۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۹
در حاشیه دیدار رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران با خانواده شهیدان محجوب، عکسی که بدرقه شهید «محمدرضا محجوب» را نشان میدهد، پس از ۳۸ سال به دست این مادر شهید رسید.
کد خبر: ۵۷۹۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۴
مادر شهید «کاظم خردمندی» میگوید: شهید با روحیهی شاد به داخل اتوبوس رفت من صدایش کردم و گفتم: کاظم جان! نمیخواهی با مادر و دایی ات خداحافظی کنی و رضایت بگیری؟ آمد و خداحافظی کرد و گفت: «مادر! برای اسلام جنگیدن رضایت نمیخواهد».
کد خبر: ۵۷۹۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۴
زندیگنامه شهید دانش آموز؛
شهید «عنایت نجیبی» پس از شنیدن فتوای امام خمینی(ره) برای دفاع از میهن اسلامی، بدون اجازه از والدینش راهی جبهه های حق علیه باطل شد و پس از رسیدن به منطقه شوش برای شرکت در عملیات فتح المبین برای بردارانش نامه عذرخواهی نوشت.»در ادامه متن خبر متن کامل نامه شهید را بخوانید.
کد خبر: ۵۷۹۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «علی مسلمزاده» میگوید: فرزند شهیدم تصمیم گرفته بود که به سربازی برود، به او گفتم؛ کجا میخواهی بروی الان جنگ است ولی شهید گفت؛ باید بروم. همیشه حضورش را احساس میکنم، انگار جلوی من ایستاده و با برادرش بازی میکند.
کد خبر: ۵۷۹۱۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۵