خواهر شهید «احمد بقرائی نسب» نقل میکند: «به اتفاق خانواده به مشهد رفتیم اتاقی را کرایه کردیم، اما اطاق کوچک بود من رختخواب برادرم را بالای سرم پهن کردم و گفتم داداش: ببخشید که جایت تنگ است احمد به من گفت: خواهر جان این چیزی نیست وقتی ما در جنگ محاصره بودیم روز که میشد آن قدر آتش دشمن سنگین بود که ما نمیتوانستیم حتی سرمان را از سنگر بیرون کنیم، ما حدود ۳۱۳ نفر بودیم که حدود ۳۰۰ نفر از رزمندگان شهید شده بودند؛ و ۱۳ نفر دیگر باقی مانده بودیم و ما ۱۳ روز سخت محاصره بودیم و غذایمان فقط یک بسته شکلات چند گرمی بود و حتی ما نمیتوانستیم نمازمان را ایستاده بخوانیم...»