خاطرات - صفحه 15

خاطرات
روایت خواندنی "رقیه فرخی" از بانوان جانباز کرمانشاهی؛

سیاهی و تاریکی چشم راستم برای همیشه ماندگار شد

نوید شاهد - "رقیه فرخی" از بانوان جانباز کرمانشاهی می گوید: «غرش و هیبت هواپیما مرا به زمین انداخت و چیزی حدود 15 متر جلوتر از من، آخرین بمب خود را رها کرد. همه جا تیره و تار شد، انگار با پتک به سرم کوبیدند. هیچ چیز را نمی دیم با دست، چشم چپم را پاک کردم، اما پلک و بخشی از ابروی راستم به کف دستم افتاد و سیاهی و تاریکی چشم راستم برای همیشه ماندگار شد.»

شیرزنِ «کارخانه»

نوید شاهد خراسان رضوی، گفتگو با مادر شهیدان "موسوی" که صبوری را چاشنی زندگی‌اش کرده است، برای علاقمندان منتشر می‌کند که در ادامه می‌خوانید.

رجبعلی تو امسال حاجی می‌شوی!

همسر شهید رجبعلی رمضانی می‌گوید: رجبعلی گفت؛ در مسیر برگشتنم به خانه، یک صدایی به گوشم رسید که «رجب‌علی امسال از تو دعوت می‌کنیم، تو به مکه می روی! رجب‌علی تو امسال حاجی می‌شوی!».

كتاب «كوت كاپن»؛ خاطرات يک سرباز ارتش

نوید شاهد - کتاب «کوت کاپن» خاطرات یک سرباز ارتشی را روایت می کند که به قلم «شعبان زلیکانی» با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس مازندران توسط نشر «رسانش نوین» در 80 صفحه به چاپ رسیده است.

مهمان ناخوانده

نوید شاهد - برادر شهید "محمداسماعیل پیوندی" نقل می‌کند: «دکتر در حالی که وسایل معاینه را روی میز می‌گذاشت، گفت: خودشون باید پوسیده بشن تا در بیان. به زانوی محمداسماعیل نگاهی کردم و ناراحت گفتم: تازه آقای دکتر! اگه من نمی‌فهمیدم، داداشم هیچ وقت بروز نمی‌داد. محمداسماعیل پاچه شلوارش را روی زانویش کشید و با خنده گفت: پس این مهمان‌های ناخوانده همیشه باهام هستن ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.

نامه‌های بی‌جواب

نوید شاهد - مادر شهید "محمداسماعیل پیوندی" می‌گوید: «چرا هر چی نامه می‌نویسم خونواده‌ام جواب نمیدن؟ این سوالی بود که بد جوری ذهن محمداسماعیل را به خودش مشغول کرده‌بود. مدت‌ها گذشت. باز هم ناامید نشد. نامه پشت نامه ولی هیچ جوابی از طرف ما دریافت نمی‌کرد ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.

پدر شهیدان "دهنوی" درگذشت

نوید شاهد - "غلامرضا دهنوی" پدر بزرگوار شهیدان والامقام "علی" و "عباسعلی دهنوی" در سن 89 سالگی به علت بیماری قلبی و کهولت سن، درگذشت. برای گرامیداشت یاد این پدر شهید فداکار بخشی از خاطرات این پدر شهید در مورد خبر شهادت فرزندان شهیدش، در ادامه خبر را منتشر شده است.

خاطره رزمنده پیشکسوت، "ایرج امجدیان" از حضور در عملیات مرصاد

نوید شاهد - در سالروز عملیات «مرصاد» تصمیم گرفتیم نگاهی داشته باشیم به خاطره رزمنده پیشکسوت، «ایرج امجدیان» که در این حماسه غرورآفرین حضور داشت.
خاطرات "فضل الله جابری" رزمنده کرمانشاهی در عملیات مرصاد؛

منافقین با بی‌رحمی تمام، پاسدارها را می‌کُشتند

نوید شاهد - "فضل الله جابری" رزمنده کرمانشاهی در عملیات مرصاد می‌گوید: «یک بالگرد سبز رنگ به اسلام آباد غرب آمد مردم گفتند مریم و مسعود رجوی بودند که برگ نوشته هایی روی شهر ریختند، در آن برگه‌ها نوشته شده بود ارتش آزادی بخش می آید، با آن ها همکاری کنید و پاسداران را بکشید. منافقین با بی‌رحمی هر پاسداری که بر سر راهشان قرار می‌گرفت را می‌کُشتند.»

ترس از سیگار نگهبان عراقی !

نوید شاهد - «حسن حسنی» از رزمندگان لشکر ثارالله می گوید: اگر سيگار نگهبان تمام مي شد و آن را از دريچه به بيرون پرت مي کرد، سيگار درست پشت يقه‌ي لباس غواصي من مي افتاد. ترس داشتم که سيگار پشت يقه ام بيفتد و من فرياد بزنم و بگويم : «آخ .. سوختم».

مستند | "یکشنبه ای که نیامدی"

نوید شاهد - زندگی روحانی شهید "مهدی یعقوبی" سوژه مستندی شد که عنوان آن را «یکشنبه ای که نیامدی» نام نهادند.
روایتی از یک بانوی جانباز کرمانشاهی؛

نمی‌دانستیم چه سرنوشتی در انتظار ماست

نوید شاهد- "فریده رشیدی زاده" در روایتی می گوید:«می دانستیم آژیر قرمز یعنی بمباران و این را با تمام وجود درک کرده بودیم. چرا که تجربه ی چند ساله ی مردم کرمانشاه بود اما نمی دانستیم چه سرنوشتی در انتظار ماست.»

خاطره هرمز باقری از شهید "اردوان"/آرزوی شهادت

نویدشاهد - شهید "اردوان باقری"سال 1348 در روستای باغچه جلیل در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. سرانجام 23تیر سال 67 در منطقه سردشت به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
گفتگوی رزمندگان و همرزمان شهدا

روایت شنیدنی از رزمنده دلاور شهید "حسین اسماعیلی فرد"

نوید شاهد - رزمنده دلاور شهید حسین اسماعیلی روایت می‌کند: «عشق همه ی ما این است که عشق حسین در دل هایمان باشد. برادران مسئله شهادت کمال است. اگر می گوییم ما شهادت را می خواهیم، منظور این است که ما کمال را می خواهیم. ای برادران سَرحَد کمال شهادت است.»
خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 18؛

دفاع از کشور، کُرد و لُر و فارس نمی شناسد

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید:« حدودا" 15 کیلومتری شهر بوکان که رسیدیم، ماشین پنچر شد. امیدی به عبور نیروهای سپاه نداشتیم. یک خودرو لندکروز کنار ما توقف کرد، راننده آن از روستای مجاور بود. می خواست کمکمان کند. من از او می ترسیدم، فکر می کردم شاید حیله ای درکارش باشد. او گفت شما به خاطر تأمین امنیت کردستان و دفاع از کشور زحمت می کشید و این حداقل کاری است که از دست من برمی آید.»
خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 17؛

پایم را جا نگذاری!

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید:«متوجه شدم یک ماشین کنارمان متوقف شده، خوب که دقت کردم دیدم راننده اش زخمی است، راننده هنوز هوش و حواس داشت دیدم دو دست و دو پایش قطع شده فقط یکی از پاهایش بوسیله کمی پوست و رگ به بدنش آویزان بود. او را روی دست هایم گرفتم گفت پایم را جا نگذاری.»
روایتی خواندنی از برادر شهید" جهانبخش لرستانی"؛

شهید به مشیت الهی بسیار معتقد بود

نوید شاهد - سرهنگ جانشاه لرستانی برادر شهید" جهانبخش لرستانی" می گوید:« به برادرم گفتم اگر از تخت دور نمی شدیم الان چه شده بود و او با خونسردی گفت تا تقدیر و مشیت الهی چه باشد. ای کاش چنین اتفاقی نیفتد چون مرگ دو برادر با هم برای خانواده بسیار طاقت فرسا است از خداوند می خواهم مدد کند تا من تنها و آبرومندانه به شهادت برسم.»
روایتی خواندنی از فوزیه گودرزی، پرستار ایثارگر در دوران دفاع مقدس؛

وقتی مرگ بازی برده را باخته بازی می‌کند

نوید شاهد - فوزیه گودرزی، پرستار ایثارگر کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس می گوید: «یک لحظه به ذهن‌ام آمد نبض کشاله ی ران را بگیرم. آن نبض، نبض فوق العاده حساسی است. اگر آن هم نمی‌زد مجروح رفته بود و دیگر نمی شد کاری کرد. تا صبح روی سر سید علی پلک روی هم نگذاشتیم؟ در عوض صبح الحمد الله حال مجروح مان خوب بود و مرگ بازی برده اش را باخته بازی کرد...»
خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 16؛

نفوذ به پشت خط عراق در دربندی خان

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید: «من دو روز متوالی، اول صبح می رفتم خط و با دوربین آن خمپاره را زیر نظر داشتم تا توانستم محل دقیق آن را پیدا کنم. تصمیم داشتیم یک تیم تشکیل دهیم و به پشت خط عراق نفوذ کنیم...»

پوستر/ فراخوان مسابقه ارسال خاطرات آزادگان اعلام شد

نوید شاهد - فراخوان نخستین مسابقه ارسال خاطرات تصویری آزادگان در دوران اسارت با عنوان "لحظاتی از اسارت" توسط اداره هنری اسناد و انتشارات معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان اعلام شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه