شهدای شهرستان تویسرکان - صفحه 5

شهدای شهرستان تویسرکان
خاطرات شفاهی والدین؛

خوش قول بود حتی برای بازگشت پیکرش

مادر شهید علی سرتیپی گفت: گفته بود که پنج روز بعد از عید برمی گردد، خوش قول بود چراکه پنج روز بعد از عید پیکرش بازگشت.
خاطرات شفاهی والدین؛

فرزندم بی هیچ گناه و معصیتی آسمانی شد

پدر شهید مجتبی بیات گفت: افتخار می‌کنم که فرزندم بدون هیچ گناه و معصیتی در راه خدا رفت.
خاطرات شفاهی والدین؛

پیکر پر از ترکش و سوخته اش را نشناختم

پدر شهید بهرامی درباره روز شهادت فرزندش گفت: خودم پیکر پر از ترکش و سوخته اش را در آمبولانس گذاشته و به بیمارستان بردم غافل از اینکه پیکر غرق خون فرزند خودم است.
خاطرات شفاهی والدین؛

شهیدی که برای رفتن به جبهه با پدرش قرعه انداخت

پدر شهید مالمیر گفت: برای رفتن به جبهه قرعه انداختیم و نام جعفر درآمد، در تشییع جنازه اش گفتم که اگر به تعداد رگ‌های گردنم فرزند داشتم در راه امام تقدیم می‌کردم.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

قبل از شهادتش ما را به مشهد بُرد

پدر شهید جمور درباره فرزندش گفت: پسرم قبل از شهادتش ما را به مشهد برد تا خاطره‌ای برایمان به ماندگار بماند.
خاطرات شفاهی والدین؛

شهدا برای اسلام رفتند

پدر شهید خداداد ترکاشوند درباره فرزند شهیدش گفت: شهدا برای اسلام رفتند تا دشمن را از خاک بیرون کنند.
خاطرات شفاهی والدین؛

جان تو و جان مادر!

مادر شهید عبدالملکی گفت: قبل از رفتن به جبهه من را به برادرش سپرده بود و همواره می‌گفت جان تو و جان مادر.
خاطرات شفاهی والدین؛

دسته گلی داشتیم که در راه خدا تقدیم کردیم

مادر شهید حمیدیان گفت: دسته گلی داشتیم که در راه خدا داده ایم و شاکر درگاه خداوندیم.
زندگینامه شهید «مجید رضیعی»

از شلمچه راهی خدا شد

کربلای ۴ و جبهه شلمچه سرنوشت پرماجرای مجید را عاقبتی خوش و شیرین رقم زد.
خاطرات شفاهی والدین؛

زندگی پس از شهدا جهنم است

مادر شهیدان نانکلی درباره فرزندان شهیدش گفت: حسن در اعتراضات انقلاب و حسین در پادگان ابوذر به شهادت رسیدند و زندگی پس از آن‌ها برای ما جهنم شد.
خاطرات شفاهی والدین؛

می‌دانست شهید خواهد شد

مادر شهید محمدظاهری گفت: قبل از رفتن به جبهه از همه حلالیت خواست، خداحافظی کرد و برای همیشه رفت، زیرا معتقد بود هرگز بازگشتی نخواهد داشت.
خاطرات شفاهی خانواده‌های شهدا؛

بمباران پدر و خواهرم را از ما گرفت

دختر شهید محمدعلی پوربیگلر درباره روز بمباران زادگاهش گفت: در روز بمباران هوایی، هواپیما‌های غول پیکر آسمان شهر را پر کرده بودند و ما در خانه پنهان شده بودیم، در همان روز پدر و خواهرم را از دست دادم.
خاطرات شفاهی والدین؛

فرزندم را فدای امام کردم

مادر شهید خوشبخت گفت: فرزندم را فدای امام خمینی (ره)، اسلام، دین و قرآن کردم.
خاطرات شفاهی والدین؛

برای دفاع از دین و ناموس رفت

مادر شهید سوری گفت: در پی دفاع از دین و ناموس رفت و همیشه به ما توصیه می‌کرد پشت امام را خالی نکنید که کشور ضربه می‌بیند.
خاطرات شفاهی والدین؛

قرار بود پس از جبهه ما را به کربلا ببرد

مادر شهید عبدالمحمدی گفت: همیشه میترسیدم قبل از زیارت کربلا از دنیا بروم، ولی حاجی رضا می‌گفت از جبهه برگردم شما‌ها را به کربلا خواهم برد.
خاطرات شفاهی والدین؛

درآمد و وقت خود را به نیازمندان اختصاص می‌داد

مادر شهید امیدفر گفت: پسرم معلم بود و تمام وقت و درآمد خود را برای دانش آموزان و به خصوص نیازمندان اختصاص می‌داد.
خاطرات شفاهی والدین؛

نان آور خانه بود

برادر شهید زنگنه درباره برادر خود گفت: نان آور خانه بود و خرج خانه را با کارکردن درمی‌آورد.
خاطرات شفاهی والدین؛

همراه دوستش به جبهه رفت و هردو با هم شهید شدند

مادر شهید ترکمند درباره فرزند شهیدش گفت: پرویز به همراه دوستش علیرضا طلایی با هم به سربازی اعزام شدند و هردو نیز به شهادت رسیدند، ولی هرگز پیکر علیرضا بازنگشت.

آلبوم تصاویر شهید «علی شمس اللهی»

شهید شمس اللهی رزمنده‌ای غیور که مین‌های دشمن را در آغوش گرفت تا همرزمانش زنده بمانند.
خاطرات شفاهی والدین؛

فیلم| ثواب جهادش را به پدرش هدیه کرد

مادر شهید «لشینی» گفت: پدرش را از جبهه بازگرداند تا سرپرست خانواده بماند و خودش ثواب جهادش را به پدرش هدیه کرد.
طراحی و تولید: ایران سامانه