پدر شهید بهرامی درباره روز شهادت فرزندش گفت: خودم پیکر پر از ترکش و سوخته اش را در آمبولانس گذاشته و به بیمارستان بردم غافل از اینکه پیکر غرق خون فرزند خودم است.
پدر شهید مالمیر گفت: برای رفتن به جبهه قرعه انداختیم و نام جعفر درآمد، در تشییع جنازه اش گفتم که اگر به تعداد رگهای گردنم فرزند داشتم در راه امام تقدیم میکردم.
دختر شهید محمدعلی پوربیگلر درباره روز بمباران زادگاهش گفت: در روز بمباران هوایی، هواپیماهای غول پیکر آسمان شهر را پر کرده بودند و ما در خانه پنهان شده بودیم، در همان روز پدر و خواهرم را از دست دادم.
مادر شهید ترکمند درباره فرزند شهیدش گفت: پرویز به همراه دوستش علیرضا طلایی با هم به سربازی اعزام شدند و هردو نیز به شهادت رسیدند، ولی هرگز پیکر علیرضا بازنگشت.