قسمت نخست خاطرات شهید «مهدی هروی»
همسر شهید «مهدی هروی» نقل می‌کند: «شنیدن ذکر «رَضیتُ بِاللَّهِ» او آرامم کرد. با حال خوشِ مهدی همراه شدم. برگشت و نگاهم کرد. بهم گفت: این ذکر دین رو کامل می‌کنه!»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید مهدی هِروی» یازدهم شهریور ۱۳۴۳ در روستای صالح‌آباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش عبدالله و مادرش خورشید نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. بنا بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفندماه ۱۳۶۶ در ماووت عراق بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. مزار وی در فردوس‌رضای شهرستان زادگاهش واقع است.

ذکری که دین را کامل می‌کند

رضایت مادر شرطه!

جمله از دهانم درنیامده، می‌رفت. تا به خودم بیایم، کارم را انجام داده بود و برمی‌گشت. به بچه‌های دیگر که کار می‌سپردم، جان به لبم می‌کردند. انجام می‌دادند، ولی آن‌قدر باید حرف می‌زدم که به قول قدیمی‌ها به جای دم زدن اگر قدم می‌زدم، کارم تندتر به سرانجام می‌رسید.

مهدی می‌دانست حرص وجوش می‌خورم. نمی‌گذاشت و مثل فنر از جا می‌پرید. به بچه‌هام می‌گفت: «کاری نکنین مادر ناراحت بشه! مادر باید از ما راضی باشه!»

(به نقل از مادر شهید)

مادرجان! روزه‌ام

روی ظرف خمیر را کشیدم و رفتم سراغ تنور. هیزم‌ها را ریختم توی تنور؛ نفت را که ریختم، آتش زبانه کشید. صدا زدم: «مهدی! کجایی؟»

آمد. گفتم: «برو هیزم بیار!»

تا خمیر ور بیاید، با یک پشته هیزم برگشت. کمکش کردم و ریختم داخل تنور. شعله آتش که افتاده بود پایین، دوباره رفت بالا. گفتم: «بیا بریم تا چای بهت بدم.»

لباس‌هایش را تکان داد و گفت: «مادرجان! روزه‌ام.»

گفتم: «پسرجان! چرا نگفتی؟» گفت: «عیبی نداره! مگه چه کار سنگینی انجام دادم؟ برای این کارا مسئله‌ای نیست!»

(به نقل از خواهر شهید، سکینه هروی)

شرط ازدواج

مهدی گفت: «هرچه او بگوید، هرچه او بخواهد.»

خانواده دامادم خوب بودند. مهدی دست گذاشت روی خواهر دامادم. دخترم هم قبول داشت. گفت: «مادر! هرچه او بگه!»

گفت: «باید علاقه در میان باشه تا زندگی استوار بمونه!»

حرفی نداشتم بزنم. تصمیم خودش بود. بهم گفت: «حرف‌هام رو زدم. می‌دونه ازش چیز زیادی نمی‌خوام! ولی باید حجاب داشته باشه و مقنعه سرش کنه!»

(به نقل از مادر شهید)

این ذکر دین رو کامل می‌کنه!

شنیدن ذکر «رَضیتُ بِاللَّهِ» او آرامم کرد. بی‌اختیار با او همراه شدم: «رَضیتُ بِاللَّهِ»

با حال خوشِ مهدی همراه شدم. چقدر نمی‌دانم. گفتن ذکرش که به آخر رسید، جانمازش را جمع کرد. برگشت و نگاهم کرد. بهم گفت: «این ذکر دین رو کامل می‌کنه!»

(به نقل از همسر شهید، معصومه داوری)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده