روایتی از زندگی و خاطرات شهید «یعقوب مجیدی»
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ شهید یعقوب مجیدی روز سوم خرداد سال ۱۳۳۹ میان خانوادهای متدین و زحمتکش در روستای «گلین» از توابع شهرستان سنندج به دنیا آمد.
یعقوب، دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و به دلیل نبود امکانات آموزشی و تحصیلی موفق به درس خواندن نشد و در همان دوران نوجوانی به همراه دیگر اعضای خانواده به کار و امورات کشاورزی مشغول شد.
شروع تظاهرات و راهپیمایی مردم مسلمان و انقلابی ایران بر علیه رژیم ستم شاهی، باعث شد تا با آرمانهای امام (ره) آشنا شود و تنها راه رسیدن به آرزوهایش را در برقراری حکومت اسلامی میدید.
وی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال ۵۷ و سر برآوردن گروهکهای ضد انقلاب، برای مبارزه با آنان و حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی، به سپاه پاسداران پیوست و مبارزات خود را آغاز کرد.
یعقوب در سن جوانی بنابه تصمیم بزرگان خانواده با دختری شایسته ازدواج کرد و از وی فرزندی به یادگار نمانده است.
وی فردی مومن، درستکار و متواضع بود و به بزرگترها به ویژه پدر و مادرش احترام ویژهای قائل بود و با همسایگان و اطرافیان به نیکی رفتار میکرد.
یعقوب در اکثریت عملیاتهای علیه دشمن شرکت فعالانهای داشت و در این راه هرگز احساس خستگی نمیکرد.
وی پس از سالها تلاش و مجاهدت در راه اسلام و انقلاب، سر انجام در روز ۲۸ خرداد ماه سال ۱۳۶۴ حین درگیری با ضد انقلاب در محور حسین آباد به سنندج به شهادت رسید و پیکر مطهر پس از تشییع در زادگاهش (روستای گلین) به خاک سپرده شد.
پس از شهادت یعقوب همیشه سر سفره برایش غذا میکشدم و هر هفته لباسهایش را میشورم
هر وقت دلتنگ میشوم بر سر مزار یعقوب میروم و با او درد دل میکنم، تمام حرفهایم را به او میزنم و بر میگردم و بارها او را در خواب و بیداری دیده ام، او همیشه به من توصیه میکند که گریه نکنم تا مبادا دشمنان از گریه من خوشحال شوند.
وقتی یعقوب شهید شد جای خالیش بیشتر احساس میشد، خواهر و برادرش هر کاری کردند که من کمتر به یعقوب فکر کنم نتوانستم و بیشتر از پیش او را در خانه احساس میکردم، همیشه سر سفره برایش غذا میکشم و هر هفته لباسهایش را میشورم انگار هنوز هم کنار ماست و فقط برای مدتی از ما دور شده. تا امروز با یاد و خاطره او زندگی را سپری کرده ام.
راوی: مادر شهید