شهید «حسن مدنی فرد» را بیشتر بشناسیم
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ شهید حسن مدنی فرد فرزند شهید توفیق روز یکم مهر ماه سال ۱۳۳۲ میان خانوادهای انقلابی و متدین در روستای «بلکر» از توابع شهرستان مریوان به دنیا آمد.
وی دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در سن سه سالگی با وفات مادرش از وجود مهر و عاطفه مادری محروم ماند.
حسن پس از فوت مادرش مجبور به ترک وطن شد و به همراه دیگر اعضای خانواده به شهر مریوان نقل مکان کرد و به منظور فراگیری علم و دانش در همانجا مشغول تحصیل شد.
دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را تا مقطع سوم دبیرستان با کسب نمرات بالا به اتمام رساند، اما به دلیل نبود امکانات آموزشی و تحصیلی و همچنین آغاز جنبشهای انقلابی و تعطیلی برخی از مدارس ترک تحصیل کرد و با تلاش شبانه روزی ضمن کمک به والدین خود در کسب امرار معاش در مسجد محله همراه پدرش به کسب علوم قرآنی پرداخت.
از آن جا که برای حرکت و مبارزه به دنبال حجت شرعی بود ضمن مشورت با افراد صاحب نظر و در راستای خدمت به مردم و میهنش در شهربانی وقت استخدام شد.
حسن با تصمیم بزرگان خانواده، سال ۱۳۵۳ در سن ۲۷ سالگی با دختر عموی خود «خدیجه» که او نیز یکی از زنان رزمنده در آن زمان بود ازدواج کرد و ثمره پیوند وی با همسرش دو فرزند پسر است.
وی پس از خاتمه خدمت سربازی در شهربانی کرمانشاه با آگاهی از جلسات انقلابیون تلاش مستمر خود را در راه به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی در کنار مردم انقلابی مریوان و دیگر مبارزان یک دل و یک صدا شروع کرد، به گونهای که در طول آن مدت چندین بار توسط عُمال رژیم طاغوت دستگیر و متحمل شکنجههای روحی و جسمی بسیار شد.
حسن فردی با تقوا، پرهیزکار، با اخلاق، خوش رو، شجاع و نترس بود و با پیروی از حضرت امام (ره) در خدمات رسانی به فقرا و محرومان سر از پا نمیشناخت، به طوریکه قبل از انقلاب برای کمک رسانی به مردم روستاهای دورافتاده و محروم میرفت و در رفاه و آسایش مردم محروم میکوشید.
حسن در کلاسهای عقیدتی سیاسی شرکت فعال داشت و به فراگیری احکام دینی علاقهمند بود و در جهت ترقی و پیشرفت دین مبین اسلام گامهای موثری برداشت و لحظهای از تبلیغ و ترویج دین اسلام غافل نماند و تشویق مردم به مسلح شدن در برابر ضد انقلاب از اقدامات او با همت دیگر همرزمانش بود.
با اوج گرفتن جریانهای نهضت اسلامی به رهبری امام راحل (ره) برای مبارزه با رژیم طاغوت بارها و بارها تا سرحد شهادت پیش رفت.
وی پس از شش سال خدمت (۱۳۵۲ الی ۱۳۵۸) به عنوان مامور شهربانی مریوان، تبریز و کرمانشاه از شهربانی استعفا داد و به صف مبارزان پیوست و هر کجا که احساس نیاز میکرد به عنوان کسی که آموزشهای نظامی را در دوران خدمتش در شهربانی و مراکز آموزشی فرا گرفته بود حاضر میشد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حسن همراه با دیگر همرزمانش به مبارزه علیه گروهکهای ضد انقلاب که قصد بر اندازی حکومت نو پای انقلاب اسلامی را داشتند پرداخت.
وی در همان اوایل انقلاب موضع آشکاری در برابر ضد انقلاب داشت و بعد از درگیری با ضدانقلابیون که کنترل مریوان را به دست گرفته بودند همراه دیگر همرزمانش که نمیتوانستند دست استکبار را که از آستین ضد انقلاب بیرون آمده بود تحمل نماید به ناچار به کرمانشاه مهاجرت کرد و در تاریخ یکم خرداد سال ۱۳۵۹ وارد سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد شد و در عملیات پاکسازی شهرهای کردستان نقش قابل توجهای داشت.
حسن به عنوان یکی از هستههای اولیه تشکیل دهنده سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان به شمار میآمد و در این راه چندین بار مجروح گردید.
این پیشمرگ مسلمان کرد با لبیک به فرمان حضرت امام (ره) برای نجات مردم ستمدیده مریوان از چنگال کومله و دمکرات تا آخرین لحظات عمرش برای باز پسگیری مریوان در کنار جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان به نبرد با ضد انقلاب پرداخت.
حسن با توجه به درایت و ذکاوتی که در عملیاتها از خود به نمایش میگذاشت به تشخیص فرماندهان و مسئولین وقت به عنوان مسئول اطلاعات سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد معرفی شد.
با تجاوز رژیم بعثی به مرزهای مریوان و محور دزلی، در آزادسازی روستای دزلی و حضور کلیه گروهکهای ضد انقلاب در آن جا آن چه را که در توان داشت ارائه کرد.
وی در طول مدت تصدی مسئول اطلاعات، خدمات صادقانهای داشت و با توجه به حضور گسترده ضد انقلاب در مریوان و ناامن بودن و حساسیت خاص و ویژه منطقه از نظر جغرافیایی و صعب العبور بودن از نظر دستیابی به مراکز استانها استفاده از توان، تجربه و استعداد نیروهای پیشمرگ مسلمان منطقه تمامی حرکات ضد انقلاب را زیر نظر گرفت و با استفاده از اندوختههای انقلاب و جنگ موفق شد سازمان منسجم و پویا در واحد اطلاعات سازمان پیشمرگان مسلمان کرد را ایجاد نماید.
ثمره تلاشهای او انهدام مقرهای دمکرات و کومله در روستاهای سیاناو، سه راه حزب الله، چناره، گله، ساوجی، آلمانه، خشکلان، پایگلان و... بود.
حسن به همراه شش نفر از همرزمانش، جهت ماموریتی برای شناسایی تعدادی از ضد انقلابیون که در تهران بودند اعزام شد و سرانجام در روز بیست و سوم شهریور ماه سال ۱۳۶۰ در روستای «خانقاه رزاب» از توابع شهرستان سروآباد، حین حرکت بر اثر تله انفجاری که توسط ضد انقلاب (حزب دمکرات) در جاده کار گذاشته بودند به همراه دو نفر از همرزمانش به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای «دارسیران» شهرستان مریوان به خاک سپرده شد.