شهید «علی تپ»: دوست ندارم همرزمانم سرما بخورند
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ شهید علی تپ فرزند محمود روز یکم فروردین ماه سال ۱۳۴۷ میان خانوادهای متدین و کشاورز در روستای «نیزل» بخش کلاترزان، از توابع شهرستان سنندج به دنیا آمد.
علی ایام کودکی را در روستا سپری کرد و با رسیدن به سن ۶ سالگی برای کسب علم و دانش وارد مدرسه شد و مقطع ابتدایی را در روستا با موفقیت پشت سر گذاشت.
وی برای ادامه تحصیل، به همراه خانواده به شهرستان مریوان عزیمت کرد و در آنجا نیز دوره راهنمایی را به پایان رساند و در همین دوره با عشق و علاقهای که به نظام و انقلاب پیدا کرده بود به بسیج پیوست.
مردانگی، شهامت، نوع دوستی، ایمان قوی و استوارش از همان دوران نوجوانی از شاخصهای او بود
در جریان تظاهرات مردم علیه رژیم ستم شاهی همراه همسن و سالانش در این مناسبتها شرکت فعالانهای داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آلوده شدن منطقه به وجود عناصر ضد انقلاب، به مقابله با آنان پرداخت و با همه مصائب و مشکلاتی که برایش به وجود آوردند میدان را خالی نکرد و، چون کوه در برابر ناملایمات ایستادگی کرد.
علی روز یازدهم تیرماه سال ۱۳۶۲ با عنوان بسیجی به صف پیشمرگان مسلمان کرد پیوست و با در دست گرفتن سلاح به دفاع از مردم و میهن اسلامیش به مصاف دشمنان رفت و در طول خدمت خود ضربات سخت و سنگینی را بر پیکره ضد انقلاب وارد کرد.
پس از رشادت و از جان گذشتگی فراوان سرانجام این جوان دلیر روز دهم آذر ماه سال ۱۳۶۲ حین درگیری با گروهکهای ضد انقلاب در منطقه «کوماسی» از توابع شهرستان مریوان به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در روستای «گلیه» به خاک سپرده شد.
دوست ندارم همرزمانم سرما بخورند
علی در فصل زمستان چند بار مریض شد و آخرین بار وقتی او را پیش دکتر بردیم، دکتر گفت: سرمای زیاد باعث مریض پسرتون شده و از علی پرسید کجا خدمت میکنی؟ مگه در محل شما وسیله گرمایشی نیست؟
علی گفت: وسیله داریم، ولی بعضی وقتها به اندازه رزمندهها پتوی کافی نیست و من به بهانهای از سنگر خارج میشم و پتویم را به دوستانم میدهم.
منم پرسیدم مگر آنها پتو ندارن؟
جواب داد: چرا دارن، ولی بعضی از این نیروها اهل جنوب کشور هستند و به این وضعیت آب و هوایی عادت ندارن و تا به حال با چنین سرما و برف و بورانی روبرو نشده اند، بعضی وقتها با دوتا پتو هم سردشون هست.
اما من به این سرما عادت دارم بخاطر همین ترجیح میدم وسایل گرمایشیمو بهشون بدم تا سردشون نشه.
راوی: محمود تپ (پدر شهید)