دانش آموز شهید «حمید محمدی» را بیشتر بشناسید
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ دانش آموز شهید حمید محمدی روز دوم فروردین ماه سال 1342 در ایامی که امام خمینی (ره) در پاسخ به حکومت ستم شاهی فرمود: یاران من در گهواره اند؛ در شهر سنندج میان خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد.
پدرش حسن کارگر بود و مادرش بانو طلیعه به کار خانه داری اشتغال داشت.
حمید سومین فرزند خانواده بود و دوران کودکی را در محیط با صفای خانه سپری کرد و با رسیدن به سن 6 سالگی برای کسب علم و دانش راهی مدرسه شد و تحصیلات در مقطع ابتدایی را با موفقیت در زادگاهش به پایان رساند.
با اوج گیری جنبش مردمی علیه رژیم ستم شاهی مدارس به تعطیلی کشیده شد و حمید به ناچار از ادامه تحصیل باز ماند.
پس از مدتی به دست فروشی مشغول می شد و تا اینکه با پیدا کردن کار در یک کارگاه خیاطی مشغول به فعالیت شد و همزمان با بازگشایی مدارس، در ساعات فراغتش به کارگاه خیاطی می رفت و مشغول به کار می شد.
پاییز سال 1357 در مقطع راهنمایی در یکی از مدارس سطح شهر سنندج واقع در محله چهار باغ به ادامه تحصیل پرداخت.
وی در دوران جوانی با قرآن مأنوس شد و در اوقات فراغت در کلاس های قرآن و احکام شرکت می کرد.
اگر چه حمید سن و سال زیادی نداشت، اما یک انقلابی تمام عیار بود و در توزیع اعلامیه، نوارهای سخنرانی و تصاویر رهبر کبیر انقلاب اسلامی نقش فعالی داشت و عاشقانه در این مسیر گام نهاده بود، اگر چه خطر همواره حمید و دوستانش را تهدید می کرد و عوامل وابسته به رژیم، علی الخصوص ساواک به کسی رحم نمی کردند، اما حمید بی محابا به فعالیتش ادامه می داد.
ادامه فعالیت حمید علیه رژیم ستم شاهی پهلوی باعث شد تا ساواک وی را دستگیر کند و چند روز در حالیکه کسی از او خبری نداشت، تحت شکنجه نیروهای ساواک قرار گرفت.
ساواک بعد از چند روز پیکر نیمه جان وی را با چشمانی بسته در اطراف شهر رها می کند و پس از مدتی که بهبودی نسبی به دست می آورد فعالیت های خود را از سر می گیرد.
حمید سرانجام روز نهم آبان ماه سال 1357 در سن 15 سالگی حین تظاهرات بر علیه شاه معدوم بر اثر اصابت گلوله مزدوران رژیم پهلوی به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در قبرستان «تایله» واقع در شهر سنندج به خاک سپرده شد.
پدر شهید نقل می کند:
بعد از شهادت فرزندم دوست داشتم پیکر مطهرش را در قبرستان تپه شیخ سلام دفن کنم. زمانی که به همراه پیکر شهید به سمت قبرستان تپه شیخ سلام حرکت کردیم، مأموران رژیم به سوی ما تیراندازی کردند و گفتند: حق ندارید به طرف قبرستان تپه شیخ سلام بروید. ما هم مجبور شدیم برگردیم و پیکر فرزندم را در قبرستان تایله به خاک بسپاریم. عوامل رژیم از جنازه فرزند شهیدم هم وحشت داشتند.