مروری بر زندگی شهید سید "رحمت الله زمانی"
نوید شاهد - یکی از همرزمان شهید "رحمت الله زمانی" در مورد نحوه شهادتش این گونه بیان می کند: «لحظه اصابت خمپاره عراقی‌ها رحمت الله به نماز ایستاده بود و ما کمی آنطرف‌تر در سنگر بودیم، به محض اصابت خمپاره پیکرش غرق در خون شد و بدون معطلی او را به بیمارستان رساندیم در بیمارستان بعد از چند کلمه ذکر خدا و یاد معصومین به شهادت رسید».

نمازی به بهای شهادت

به گزارش نوید شاهد کردستان؛ شهید سید رحمت الله زمانی روز ششم اسفند ماه سال 1345 در روستای «ویسمراد» از توابع شهرستان بیجار در دامان خانواده‌ای مومن و زحمت کش به دنیا آمد.

رحمت الله دوران کودکی را در محیط با صفای روستا پشت سر گذاشت و با رسیدن به سن 6 سالگی راهی مدرسه شد، به علت هوش سرشاری که داشت توانست به سرعت دوره ابتدایی را به پایان رساند اما به دلیل نبود امکانات تحصیلی و آموزشی برای ورود به مقاطع بالاتر به ناچار از ادامه تحصیل باز ماند.

وی در نوجوانی در کنار پدرش به کار و فعالیت کشاورزی و دامداری مشغول شد و از همان دوران با سختی و رنج های روزگار آشنا شد.

رحمت الله همیشه نزدیکان را به تقوی سفارش می کرد و همواره جویای حال اقوام دور و نزدیک بود. علاوه بر این به جهت اخلاق نیکو و پسندیده ای که داشت، همه اطرافیان از همکلام شدن و همنشینی با وی لذت می بردند.

نمازی به بهای شهادت

وی با رسیدن به دوره پر شور و نشاط جوانی از طریق عضویت در ارتش جمهوری اسلامی ایران برای اعزام شدن به خدمت مقدس سربازی اقدام کرد و از طریق لشکر92 زرهی عازم جیهه های جنوب شد.

رحمت الله در تمامی مدت خدمت سربازی نسبت به وظیفه که به عهده داشت حتی ذره‌ای کوتاهی نکرد و تمام مسئولیت های خود را به بهترین نحو ممکن به انجام می رساند.

سرانجام روز هفتم مرداد ماه سال 1367 بر اثر تک دشمن بعثی در منطقه عملیاتی زید به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


نمازی به بهای شهادت

نمازی به بهای شهادت

نمازی به بهای شهادت

نمازی به بهای شهادت

(راوی: برادر شهید)

تابستان بود و من به همراه چند نفر از دوست و فامیل برای کار به تهران رفته بودیم، به ما اطلاع دادند که سید رحمت الله زخمی شده، من هم درنگ را جایز ندانستم و بلافاصله همان روز به طرف بیجار به راه افتادم و وقتی به مقصد رسیدم، غروب هفدهم مرداد 67 بود، فضای سنگینی چهره شهر را تغییر داده بود و تا اون موقع فکر نمی کردم که برادرم شهید شده باشه، با رسیدن به جلو حسینه شهر تازه فهمیدم که برادرم شهید شده و جمعیت زیادی برای تشیع پیکر ایشان حضور به هم رسانده بودند.

یکی از همرزمانش برای ما تعریف می کرد که لحظه اصابت خمپاره عراقی ها رحمت الله به نماز ایستاده بود و ما کمی آنطرف تر در سنگر بودیم، به محض اصابت خمپاره پیکرش غرق در خون شد و بدون معطلی اورا به بیمارستان رساندیم در بیمارستان بعد از چند کلمه ذکر خدا و یاد معصومین به شهادت رسید.

همه کسانی که حاضر و ناظر شهادت او در آن لحظه ملکوتی بودند بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند و تا مدتها نحوه شهادت رحمت الله در بین رزمندگان بازگو می شد و این سعادتیست که نصیب هر کسی نمی شود، مگر آنکه خدای مهربان بخواهد نظر لطف و مرحمتش را شامل او کرده باشد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده