سنگری که از خون شهید "حسین برازی" رنگین شده بود
نوید شاهد کردستان؛ از زمان ورود شهید حسین برازی به سپاه، او را میشناسم هیچگاه ناراحتی و اندوه را در چهره اش ندیدم.
انرژی عجیبی داشت، در همه عملیاتها داوطلب بود، وقتی از او میخواستم بیشتر احتیاط کند، با خنده میگفت همه چیز دست خداست نگران نباش. با این حرفش نه تنها من بلکه تمام دوستان قوت قلب می گرفتند.
بسیار فرد معتقد و با ایمانی بود، همواره در تلاش بود تا گره از مشکل کسی باز کند، اگر در بدترین شرایط به سر میبردیم، حسین نمازش را قضا نمی کرد و سر وقت نمازش را ادا می کرد، به قدری به حقانیت این نظام و انقلاب باور داشت، که برای نابود دشمنانش شب و روز نمی شناخت.
سال 62 برای تعقیب ضد انقلاب به روستای گلانه رفتیم و حسین مسئول دسته ما بود، در بین راه در خصوص نحوه پاکسازی، نیروها را توجیه میکرد و در مورد چگونگی عملیات توضیح میداد.
به او گفتم اگه تو کنار ما نباشی شکست ما قطعیست، چون وجود او به همه قوت قلب میداد. به روستای گلانه رسیدم، ضد انقلاب آنجا کمین کرده بودند و درگیری سختی در گرفت.
گرما گرم درگیری بودیم، یکی از دوستان به من نزدیک شد و گفت فرمانده با تو کار دارد و گفته که حتما پیشش بروی. درنگ را جایز ندانستم و بلافاصله پیش او رفتم و ایشان گفتند که حسین زخمی شده و مدام تو را صدا می زند، منم پیشش رفتم و دیدم بر اثر شدت جراحت سنگر از خون حسین سرخ شده بود، با دیدن این وضع خیلی ناراحت شدم و نتوانستم جلو خودم رو بگیرم و به گریه افتادم، حسین داشت به من روحیه می داد و می گفت چیزی نشده جلو خودتو نگهدار، با این روحیه میخواهی با دشمن بجنگی؟
بعد از چند لحظه به خودم آمدم و با روبوسی حسین دوباره به کارزار رفتم و شکر خدا ما در اون عملیات تلفات سنگینی به دشمن وارد کردیم، بلافاصله حسن را به بیمارستان منتقل کردیم و پس از بهبود دوباره به پیش ما برگشت. پس از مدتها در سال 1372 در حین گشت و تعقیب ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
راوی: سید حسین همرزم شهید