مروری کوتاه بر زندگی شهید محمد امین کیوان
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ شهید محمد امین کیوان روز دوم شهریور ماه سال 1345 در روستای درهوران از توابع شهرستان مریوان در خانوادهای متدین کودکی متولد شد و او را محمد امین نام نهادند.
کودکی و تحصیلات
وی دوران کودکی را در روستا سپری کرد، با رسیدن به سن شش سالگی راهی مدرسه شد و دوره ابتدایی را با موفقیت در همانجا پشت سر گذاشت و برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی به مریوان رفت. پس از گذراندن دوره راهنمایی، به دلیل مصادف بودن با انقلاب شکوهمند اسلامی ایران از ادامه تحصیل بازماند.
خصوصیات اخلاقی
محمد امین دانش آموز مستعد و باهوشی بود، در دوران نوجوانی بسیار متواضع، خوش اخلاق ، مهربان و دلسوز بود و همیشه با رویی گشاده با همه برخورد میکرد.
مجاهدت
جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران اسلامی و وجود گروهکهای ضد انقلاب منطقه را نا امن کرده بود.
ظلم و زیاده خواهی صدامیان و گروهکهای ضد خلق تقویت انگیزه دفاع از حق، محمد امین را به سوی مجاهدت در کنار سبز پوشان سپاه پاسداران مریوان سوق داد.
وی در عملیاتهای متعددی بر علیه عوامل ضد انقلاب شرکت نمود و در این راه متحمل سختیهای فراوان شد.
محمد امین رزمندهای دلیر و شجاع که با ترس بیگانه بود و در میدان نبرد قهرمانانه بر دشمن یورش میبرد.
شهادت
محمد امین کیوان سرانجام روز پانزدهم فروردین ماه سال 1361 در درگیری با گروهکهای ضد انقلاب در روستای تاز آباد از توابع شهرستان سروآباد به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
توزیع کالا (راوی: پدر شهید)
مردم روستای درهوران من را به عنوان شورای روستا انتخاب کرده بودند و با توجه به اینکه بنده سواد خواندن و نوشتن چندانی نداشتم همیشه پسرم، محمد امین در مواقع توزیع خوار و بار و کالاهای اساسی به کمکم میآمد.
چون محمد امین کوچک بود دوست نداشتم اذیت بشه به او میگفتم این کار سخته و برو خانه به درس و مشقت برس.
اما فهم و درایت محمد امین بسیار بالا بود در جواب درخواستم گفت: نه پدر جان درسهایم را انجام دادم من پیشت میمانم تا مبادا حق کسی ناخواسته ضایع شود و خدای ناکرده شما مدیون آنان شوید.
خبر شهادت (راوی: پدر شهید)
گروهک ضد انقلاب در روستای تازه آباد سرو آباد تجمع کرده بودند و فرمانده گروهی که پسرم در آنجا بود از نیروها میخواهد چند نفر داوطلب شوند که به محل تجمع ضد انقلاب پاتک بزنند، محمد امین و پنج نفر دیگر از همرزمانش داوطلب میشوند و این مسئولیت خطیر را با جان و دل میپذیرند.
سپس به ضد انقلاب حمله میکنند و درگیری ساعتها طول میکشد. پس از رشادهای فراوان در میدان نبرد، محمد امین به شدت زخمی میشود. بعد از اینکه من خبردار شدم خود را به بیمارستان رساندم بعد از چند ساعتی به همراه فرماندهاش او را به سنندج و سپس به دلیل شدت جراحت از ناحیه سر، ما را به کرمانشاه اعزام کردند.
شدت سرما و نبود امکانات در ماشین آمبولانس سختی راه را دو چندان کرده بود نالههای پی در پی محمد امین و دلداریها و روحیه دادن من راه به جای نبرد و در بین راه به شهادت رسید.