به گزارش
نوید شاهد کردستان شهید معظم
ابرهیم شکرنژاد در تاریخ یکم فروردین ماه سال 1309 در روستای توریور بخش ژاورود سنندج و در میان خانواده ای
زحمتکش و مستضعف چشم به جهان گشود. پدر و مادرش محمد کریم و طلیعه از طریق درآمد
ناچیز کشاورزی و دامداری در آن دوره زندگی ساده خود را می گذراندند.
دلایل محروم ماندن از نعمت سواد
نبود امکانات
تحصیلی و بی توجهی و بی عدالتی رژیم ستمشاهی نسبت به روستائیان، ابراهیم را نیز
همانند اکثریت کودکان روستایی از آموختن سواد محروم ساخت. بنابراین از همان کودکی
تن کوچک و ضعیف خود را به انجام امور سخت در روستا سپرد.در سن جوانی تشکیل زندگی
مشترک داد که ثمره آن سه فرزند (یک پسر و دو دختر) است.
ظلم وستم ضدانقلاب
پس از پیروزی انقلاب
شکوهمند اسلامی در سال1357 کردستان محل تاخت و تاز احزاب و گروهکهای ضد انقلاب شد
که پس از عملیاتهای پاکسازی شهرها توسط رزمندگان اسلام، به طرف کوهها و روستاها
متواری شده و مردم محروم و ستمدیده روستاها را مورد ظلم و ستم قرار دادند.
نحوه شهادت
در این
مقطع ابراهیم که چوپان بود، در جریان عملیات رزمندگان اسلام به منظور پاکسازی
روستای توریور، در بین درگیری قرار گرفت و در تاریخ یکم آبان ماه1361 براثر اصابت ترکش
خمپاره ضد انقلاب به خیل عظیم شهدای انقلاب اسلامی پیوست و پیکر مطهرش در روستای
توریوی به خاک سپرده شد.
حج واقعی را پدرم بجا آورد
چند سالی بود که پدرم برای رفتن
به زیارت حج زحمت می کشید و تلاش می کرد. روز موعود رسید و مردهای روستا آماده
رفتن شدند و بالاخره راهی شدند. یک ساعتی نگذشته بود که پدرم برگشت. با تعجب
پرسیدیم: مگر شما نرفتید؟ خیلی آرام گفت: می خواهم از راهی کوتاه تر و ساده تر
بروم! چند روز را در اتاقی به عبادت و رازونیاز با خدا گذراند فقط از ما آب و یا
غذایی ساده می خواست. بالاخره سفر حاجی به پایان رسید و برگشتند. آنها به پدرم
گفتند: شما که همراه ما آمدید، چرا برگشتید؟ فقط یک نفر خبر داشت و قضیه را تعریف
کرد و گفت: کاک ابراهیم چند سال زحمت کشید تا به حج برود. اما پول و هزینه سفر را
صرف خرید قطعه ای زمین کشاورزی برای چند بچه بتیم که درآمدی نداشتند کرد. همه
مردها بلند شدند و صورت پدرم را غرق بوسه کردند ودر حالی که گریه می کردند، گفتند:
به راستی که حاجی واقعی شما هستید.
از خاطرات گلچین شکراله نژاد- فرزند شهید