زندگی نامه پاسدار رشیدانقلاب شهید حامد رستمی
شهید پاسدار حامد رستمی در تاریخ 1344 در یکی از روستاهای اطراف دیواندره بنام کیله کبود در یک خانواده مستضعف بدنیا آمد. وی در همان دوران کودکی در آن روستای دور افتاده با تمام وجود شدت فقر را در خانواده خود لمس نموده و خویشتن را آماده کرد تا با این فقر به مبارزه برخیزد و چون درآمد پدرش که کاگر ساده ای بیش نبود نمی توانست مخارج خانواده پر عائله آنها را تأمین کند حامد مجبور بود با دستمزد ناچیز روزی2 تومان گوسفندان دهکده را به صحرا ببرد و از این راه پدرش را در ادامه امور خانواده یاری نماید.
اما پس از چندی بر اثر فشار فقر حامد و خانواده اش مجبور به ترک روستا شدند و به دیواندره آمدند.شهید حامد در کلاس چهارم ابتدائی به تحصیل پرداخت و با پولی که یکی از معلمان خیراندیش در اختیارش گذارده بود اقدام به فروش نوشت افزار و دست فروشی نمود . تا اینکه در سال 56 پدر و سرپرست خانواده اش را از دست داد در آن موقع حامد بیش از 13 سال سن نداشت و می بایست مادر و دو برادر و دو خواهر خردسالش را اداره می کرد و این عاملی شد تا روزها در کافه کارگری کند و شبها به تحصیل خود ادامه دهد و تا سال دوم راهنمایی درس بخواند . شهید حامد همزمان با شروع مبارزات مردم ایران در تمام راهپیمائی های ضد طاغوتی شرکت می کرد وی چون علاقه فراوانی به مطالعه داشت و ازخبرهای روز آگاهی داشت دست به پخش اعلامیه ها و اطلاعیه های امام (ره) زد. وی با مستقر شدن جهادسازندگی در دیواندره از اولین افرادی به عضویت جهاد درآمده و شروع به فعالیت و خدمت نمود. با بازگشت گروهکهای مزدور به شهرهای کردستان در زمان دولت ، حامد توسط عناصر پلید کومله دستگیر و زندانی می شود. بعد از آزادی فوراً به سنندج رفته
و مسئول جهاد را که قرار بود توسط کومله دستگیر و اعدام شود از جریان باخبر می سازد سپس در جهاد سازندگی به کار مشغول می شود.
با شروع جنگ تحمیلی شهید حامد به جبهه رفته و یک سال با کفار بعثی نبرد می نمود و پس از برگشتن به دیواندره خواهر کوچکش را از دست می دهد و این غمی به غمهایش می افزاید . حامد در سال 1360 به سپاه پاسداران می پیوندد و برادر کوچکش که سیزده سال سن بیش نداشت نیز با خود به سپاه می آورد وی الگوی اخلاق و رفتار بود عقیده داشت تا مادامیکه دشمنان قرآن و اسلام زنده هستند اسلحه را زمین نباید گذاشت باید از خون شهیدانی چون همتی ها(بخشدار ) و محمدی ها ( شهردار ) پاسداری کرد و بحق در راه عقیده خود پایداری کرده و بوسیله کفر جهاد نمود و در روز پنجم ماه مبارک رمضان برابر با 6 تیر ماه 1361 به هنگام درگیری با گروهکهای ملحد در منطقه دیواندره روستای یاپل خود نیز به آروزی دیرینه اش ( لقاء؟ الله) رسید و به دیار شهیدان پیوست.