خاطره ای از پاسدار وظیفه شهید حسین شریف پور
وقتی در خانه سراغ شناسنامه ام را گرفتم، گفتند پیش برادرت حسین است. صبر کردم تا برگشت. پرسیدم برادر شناسنامۀ من به چه درد تو می خورد؟ سریع بلند شد و دوطرف صورتم را بوسید و گفت:" حلالم کن!...

نوید شاهد کردستان: شهید حسین شریف پور فروردین 43 در روستای خانقاه جوجو مریوان و در میان خانواده ای کشاورز و مستضعف چشم به جهان گشود. پدر و مارش محمد و طلا نام داشتند. با رسیدن به سن مدرسه در دبستان روستا ثبت نام کرد. تا پایان دورۀ ابتدایی درس خواند سپس مجبور به ترک تحصیل شد و به کار کردن پرداخت تا بخشی از هزینه های زندگی خانواده اش را تأمین کند.

چند سال بعد در حرفۀ جوشکاری مشغول به کار شد و دارای تجربه و مهارت گردید. با رسیدن سن خدمت نظام، برای دفاع از آب و خاک میهن اسلامی در برابر تجاوزات دشمن متجاوز، خود را معرفی و به عنوان پاسدار وظیفه عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید. وی سرانجام پس از ماه ها خدمت صادقانه و ابراز شجاعت و لیاقت، بیستم تیر 64 در منطقه شلمچه هدف اصابت ترکش خمپارۀ دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

ماجرای شناسنامه

در ادامه خاطره ای را به نقل از برادر این شهید بزرگوار علی شریف پور نقل می کنیم که در پی می آید:

برای کار کردن به اهواز رفتم و به عنوان راننده در یک شرکت پذیرفته شدم. اما شناسنامه ام را خواستند و همراهم نبود. مجبور شدم آن همه راه را برگردم. وقتی در خانه سراغ شناسنامه ام را گرفتم، گفتند پیش برادرت حسین است. صبر کردم تا برگشت. پرسیدم برادر شناسنامۀ من به چه درد تو می خورد؟ سریع بلند شد و دوطرف صورتم را بوسید و گفت:" حلالم کن! خودت میدانی در این شرایط که دشمن متجاوز وارد آب و خاکمان شده، چقدر دلم می خواهد به خدمت سربازی بروم. شناسنامۀ من یکسال از سن شما کوچکتر است و نمی پذیرفتند. شناسنامۀ شما را بردم و چیزی نفهمیدند." وقتی این همه شور و اشتیاق حسین برای حضور در جبهۀ نبرد و عشق به میهن اسلامی را دیدم دیگر تنوانستم چیزی بگویم.خندیدم و گفتم:" در واقع حالا سرباز هستید؟"

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده