خرداد خونین بانه / نهایت انصاف/ خاطراتی از شهید عبدالله صالحی
شهید معظم ؛ عبدالله صالحی
قانع بود و با حداقل های زندگی می ساخت . از همان اوایل کودکی پا به پای سایر اعضای خانواده کار می کرد.صداقت و درستی ازخصوصیات بارزاخلاقی اوبود.درکمک به همنوعان در حدّ توان دریغ نمی کرد. سال 1319 در روستای«هَواره خُول» از توابع بخش«نَنُور» بانه دیده به جهان گشود.در کودکی مدرسه نرفت و بعد ها در حدّ خواندن و نوشتن سواد یاد گرفت.
پدرش یونس و مادرش رعنا نام داشت.با رسیدن به سن ازدواج تشکیل خانواده داد و با بانویی عفیفه و پاک دامن به نام «عایشه جانی»به این امر مقدس اهتمام ورزید.
سال ها قبل با مهاجرت به شهربانه در یک مغازه خواروبار فروشی به کار مشغول بود.چهل وچهار سال از عمرش می گذشت و از زندگی صاحب فرزندی نشد.
در روز 15 خرداد سال 63 به همراه جمع کثیری از مردم مؤمن و متدین شهرستان بانه و رزمندگان سپاه اسلام که از شهرستان های مختلف کشور پهناور ایران در دفاع از میهن اسلامی در سال های دفاع مقدس در بانه حضور داشتند به شهادت رسید و به خیل همیشه جاوید شهدا پیوست.
دلسوز و مهربان بود،در مغازه خوابار فروشی دو شاگرد با او کار می کردند.ما فرزندی نداشتیم و همسرم شاگردانش را همچون فرزندان خود دوست می داشت . یک روز به هنگام بازگشت از مغازه ناراحت به نظر می رسید.علت را جویا شدم گفت،یک هفته است که یکی از شاگردانم به مغازه نیآمده به منزلشان هم سر زدم کسی خانه نبود.سخت ناراحت بود که حقوق یک ماهش را پرداخت نکرده است.بعد از گذشت شش ماه با خبر شدیم که مادرش دچار بیماری قلبی شده و او را به مرکز مجهز درمانی انتقال داده و در نهایت نیز درمان نتیجه نداده بود و فوت کرده بود.هنگام بازگشت شوهرم حقوق ماههایی را هم که در مغازه نبود پرداخت نمود و دوباره نیز مشغول به کار گردید. 1
...........................................................................................................