گلبرگ های سرخ کردستان /«دسبندش را پنهان ميكرد» خاطراتی از دانش آموز شهید ناصر رنج آوری
شهیدناصر رنج آوري
دوم شهريور 1336 ،در روستاي صلوات آباد از توابع شهرستان سنندج به دنيا آمد.پدرش احمد و مادرش خاتون نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته انساني درس خواند و ديپلم گرفت. سال 1359 ، درروستاي کلاته سنندج به اسارت گرو ههاي کومله درآمد و پس از شکنجه به شهادت رسيد. اثري از پيکرش به دست نيامد.
«شما منطق نداريد»1
زمانيكه گروهكهاي مسلح،كردستان را ميدان تاخت و تاز خود كردند و عرصه را بر مؤمنان تنگ كردند كساني همچون ناصر پا به عرصه گذاشتند و مردانه به مقابله با آنها پرداختند، خوب به ياد دارم، برادرم همان سال ديپلم گرفته بود و در كميتة امداد حضرت امام مشغول خدمت بود، مرتب و در جهت تنوير افكار مردم و تشريح ظلم و ستم گروهكهاي ملحد در مساجد و مجامع حضور مييافت و به روشنگري ميپرداخت. با عناصر مزدور كومله بحث ميكرد، در يكي از جلسات بحث و مجادله به آنها گفت: شما اهل منطق نيستيد، من مسلمانم و با تمام توان از عقايدم دفاع ميكنم، اگر شما هم براي دفاع از عقيده و مرامتان استدلال و منطق داريد، با هم گفت و گو ميكنيم، اگر من را قانع كرديد و ديدم حق با شماست خون من حلالتان باد.
گروهك كومله كه وجود ناصر را بر نميتافت او را دستگير كرد، در روستاي كيلانه زندانش كرده بودند، با اينكه تحت شديد ترين شكنجهها بود اما مرتب صداي قرآن خواندنش به گوش ميرسيد. كساني كه اين صحنهها را ديده بودند. مي گفتند: با هر ضربة كابلي كه به ناصر ميزدند او به جاي آه و ناله كردن، فرياد الله اكبرش پر طنينتر ميشد. مدتي در زندان بود تا اينكه او را به شهادت رساندند. به حدّي گروهكها از ناصر وحشت داشتند كه حتي حاضر نشدند جسد او را تحويل بدهند، بارها براي تحويل گرفتن جسدش رفتيم، ميگفتند اگر در مقابل جسد ناصر 50 نفر را هم به ما بدهيد اين كار را نخواهيم كرد.
«دسبندش را پنهان ميكرد»1
ناصر مظهر استقامت و پايمردي بود، امثال ناصر در جامعه خيلي كم هستند، شهامت، شجاعت و قدرت ايمانش فوق العاده بود بخاطر اينكه اهل دين بود و زير بار حاكميت گروهكها نميرفت، او را دستگير كردند و به روستاي كيلانه بردند و زنداني كردند يك روز به ديدنش رفتيم، ديديم به دستهايش دستبند زدهاند، اما او سعي ميكرد كه آن را از من پنهان كند. گفتم ناصر جان چي شده چرا دستانت را دستبند زدهاند، گفت مادر جان چيزي نيست، غصه نخور، ما براي رضاي خدا انقلاب كرديم و تا آخر بايد بر سر عقيده و ايمانمان ايستادگي كنيم، خداي نكرده كار خلاف شرعي كه مرتكب نشدهايم. «عار نايد شير را از سلسله»