بزرگترین آرزویش شهادت بود / تاملی کوتاه بر زندگینامه سرباز فداکار شهید صفدر علی ویردی
شهید والا مقام صفدر علی ویردی در اولین روز از خرداد ماه سال یکهزار و سیصد و چهل و نه در روستای پنجه سفلی از توابع شهرستان دیواندره چشم به جهان گشود. پدرش علی اشرف اهل روستای آغبلاغ بیجار بود و مادرش جمیله ، زادۀ پنجه سفلی. دوران خردسالی او مصادف با تحولات انقلاب اسلامی بود. اندکی بعد از اینکه صفدر وارد مدرسۀ ابتدایی شد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید. با پایان دورۀ ابتدایی از دنیای علم و دانش فاصله گرفت و هم گام با پدرش بر سر زمینهای کشاورزی به کار و تلاش پرداخت.
پدر او فردی مؤمن و پایبند به اعتقادات اسلامی بود برای همین هم نشینی صفدر با پدر او را فردی معتقد و مقید به انجام واجبات بار آورد. آنها با وجود کار سخت و طاقت فرسا از محیط مسجد فاصله نگرفتند.
با آغاز جنگ عراق علیه ایران، مردم با تمام وجود در برابر جهان خصم ایستادند وهرروز جوانان و نوجوانان را راهی قتلگاه مزدوران بعثی میکردند. آن روزها صفدر ده ساله بود و با دیدن هم محله ایها که به جبهه میرفتند و دیگر برنمیگشتند، آرزوی شهادت در قلبش جوانه زد و با این آرزو بزرگ شد و قد کشید. چندین بار برای رفتن به جبهه با خانوادهاش صحبت کرد اما پدر و مادر سخت به او نیاز داشتند. او باید بر سر زمین می ماند و کار میکرد. تنها چیزی که او را آرام میکرد کمک هایی بود که گه گاه برای رزمندگان می فرستاد. اما او نمی دانست چند سال بیشتر تا رسیدن به آرزویش فاصله نیست. سال یکهزار و سیصد و شصت و نه هنگامی که از جنگ مدتها گذشته بود به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد. سرانجام نوزدهم فروردین ماه سال یکهزار و سیصد و هفتاد و یک ساعت شش بعد از ظهر در درگیری با اشرار در پاسگاه کتیج به شهادت رسید. پیکر پاک آن شهید بزرگوار در روستای آغبلاغ به خاک سپرده شده است.