به جشن دعوت شدهام/ خاطراتی از شهید نصرالله نظری
شهیدمعظم نصرالله
نظری در تاریخ بیست و پنجم مهر ماه
سال یکهزار و سیصد و چهل در دامان خانوادهای
متدین و دوستدار به خاندان اهل بیت (ع) در روستای چشمه جانقلی از توابع شهرستان بیجار
به دنیا آمد و تحت تربیت پدر و مادری رنجیده
اما مهربان رشد یافت. پدرش علی حسن و مادرش کافیه نام داشت. شهید نظری بعد از آنکه
خردسالی را سپری گردانید به شغل کشاورزی روی آورد و از نعمت خواندن و نوشتن محروم ماند.
شهید نصرالله فردی مهربان و خوش اخلاق بود و همواره طرفدار حق و عدالت بود .در دوران
اوج انقلاب به صف تظاهرکنندگان پیوست و با معرفت الهی که با عبودیت خالصانه و اشک بر مقتدایش امام حسین (ع) کسب کرده بود پیام
نورانی امام را دریافته و خود در پی تبلیغ اهداف نظام اسلامی برآمده بود و با کلامی
شیوا که نشانی از بیسوادی نداشت مردم را به پیروی از رهبر
انقلاب دعوت میکرد.
با غرور جوانی در پی کسب معاش در روستای چشمه کاظم کارگری میکرد. به سبب نقصی که در کودکی بر دستش عارض شده بود از خدمت سربازی معاف گردید . اما با این وجود روزی به خانه آمد و مادرش را از تصمیمش برای رفتن به پیکار با گروهکهای ملحد آگاه کرد او گفت: باید بروم دیشب خواب دیدم به جشنی دعوت شدهام. او به ضیافت الهی رفت و در تاریخ یکم اسفند ماه سال شصت و دو در حین درگیری با گروهکهای ضد انقلاب در روستای هزارکانیان دیواندره به اسارت در می آید وپس از دو روز در اثر شکنجه های فراوان توسط گروهکها در تاریخ سوم اسفند ماه سال یکهزار و سیصد و شصت و دو به دیدار معبود خویش شتافت .
عنوان خاطره: به جشن دعوت شدهام
نصرالله نظری در ایام کودکی به دلیل بیماری سرخک یک دستش توان حرکت دادنش را تا حدودی از دست داده بود. به همین دلیل از خدمت سربازی معاف شد و در همان ایام نیروهای عراقی به خاک کشورمان حمله ور شده بودند. یادم هست که نصرالله برای کار کردن به روستای نزدیک روستای خودمان(چشمه کاظم) میرفت. روزی آمد و گفت: مادر جان میخواهم بروم. من فکر کردم میخواهد برود برای کار کردن. گفتم : نصرالله جان اگر به چشمه کاظم میروی لباسهای کارگریت را بیاور تا برایت بشورم. نصرالله گفت: مادر میخواهم به جبهـــه بروم. دیشب خواب دیدم که به جشنی دعوت شدهام و هر چه من اصرار کردم که بماند قبول نکرد. رفت و بعد از مدتی خبر شهادتش را به من دادند.
خاطرات شهید نصرالله نظری به روایت کافیه قوخوری مادر شهید