شهادت همسرم بااولین سالگرد ازدواجمان مصادف بود/ خاطراتی از گروهبانیکم شهید امجد محمدی قصریان
شهید امجد محمدی قصریان
فرزند:
فیض الله
ولادت
۲۶ ̷ ۹ ̷ ۱۳۶۴
محل ولادت:
سنندج
شغل: درجه دار کادر نیروی انتظامی گروهبانیکم
تاریخ شهادت: ۳۰ ̷ ۱۱ ̷ ۱۳۸۹
محل
شهادت:
مریوان
نحوۀ شهادت: اصابت گلوله افراد
ناشناس
محل دفن: گلزار شهدای سنندج
شهید امجد محمدی قصریان در سنندج و درمیان
خانواده ای متدین به دنیا آمد. پدر و مادرش فیض الله و فراست نام داشتند. پس از طی
دوران خردسالی در دبستان ثبت نام شد تا
سواد یاد بگیرد. دوران تحصیلات ابتدایی و
راهنمایی را با موفقیت طی نمود سپس دوران
تخصیلات متوسطه را نیز با اخذ
مدرک دیپلم به پایان برد. از آن جایی که به خدمت
نظام عشق می ورزید، به عنوان درجه دار به استخدام نیروی انتظامی
درآمد تا در برقراری امنیت در نمطقه سهمی داشته باشد
و سال ۱۳۸۸ تشکیل زندگی مشترک داد و در اولین سالگرد ازدواجش در شهر مریوان و درحین گشت زنی، توسط افراد مسلح و ناشناس مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به کاروان سرخ شهیدان پیوست.
شهادت همسرم بااولین سالگرد ازدواجمان مصادف بود
روزی که قرار بود آن حادثۀ ناگوار رخ بدهد، از همان اول صبح حالتی غیرعادی داشت. تازه خانه ای به صورت مستقل اجاره کرده بودیم. برای یک لحضه اشک چشمهایش را دیدم و با تعجب گفتم : چه خبر شده؟ داری گریه می کنی؟ گفت چیزی نیست. دلم می خواهد این کادو را از من بپذیری. گوشی موبایل بود که با اولین حقوقش گرفته بود. بعد از صبحانه مرا با اصرار به بازار برد و سرویس ناهار خوری خرید. شب چند قاشق شام خورد و سر خدمت اش رفت. از بیرون تماس گرفت و گفت نترس. گفتم نمی ترسم و تنها نیستم. دختر صاحبخانه پیش من است. آن شب، سالگرد ازدواجمان بود. یک ساعت بعد دو خانواده از همکارانش آمدند و سراغ امجد را گرفتند. خلاصه صبح اول وقت بسیاری از فامیل ها و آشنایان به مریوان آمدند. با صورت گریان و چشمان قرمز! گفتند امجد دیشب زخمی شده و حالا در بیمارستان سنندج است. ساعت سه بعد از ظهر گفتند اتوبوس آمده و همه با هم به بیمارستان سنندج برویم. به سنندج و میدان اقبال که رسیدیم، جمعیت زیادی تجمع کرده بودند. ناگهان ماشینی را دیدم که عکس بزرگی از امجد روی آن نصب کرده بودند. دیگر نفهمیدم چه خبر است و از هوش رفتم. همسر مهربانم امجد شب گذشته به شهادت رسیده بود.
از خاطرات خانم مژده محمدی قصریان، همسر شهید