خاطره
خوش به حال این شهدا که بزرگترین افتخار نصیب شان شده است. خدا کند روزی شهادت نیز قسمت من بشود
نويد شاهد كردستان:

شهید محمد شعبانی

شهید معظم محمد شعبانی در تاریخ سوم خرداد سال یکهزار و سیصد و بیست در روستای      پهنه بر از توابع شهرستان بیجار دیده به جهان هستی گشود. پدرش حسن و مادرش آمان نام داشت. سه سالگی او مصادف با تلخ ترین حادثه‌ی زندگی اش بود. در آن سال مادرش را از دست داد و از مهر مادری محروم ماند.

هفت ساله بود که مثل سایر بچه‌ها به مدرسه رفت اما تا کلاس سوم بیشتر نخواند و به سواد خواندن و نوشتن اکتفا کرد.

سال سی و هشت به سربازی رفت و دوسال بعد وقتی جوانی بیست ساله بود ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد.

زندگی با تمام سختی‌هایش مسیر خود را می‌رفت و زندگی برای اکثریت مردم در شهر و روستا زیر فشار اقتصادی می‌گذشت.

وقتی زمزمه‌های نهضت امام به آنها رسید ندای آزادی و عدالت طلبی سر دادند.

محمد هم در سی و هفت سالگی در تظاهرات علیه رژیم منحوس پهلوی شرکت می کرد.

بعد از پیروزی انقلاب و تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فعالیت درآن مشغول شد.

با کوشش فراوان موفق شد یک مینی بوس بخرد و مدتی در مسیر بیجار - سننــــدج مسافر جابه جا می کرد.

سرانجام در یازدهم دی ماه سال یکهزار و سیصدو پنجاه و هشت زمانی که نیروهای سپاه را از سنندج به بیجار می‌آورد به کمین دموکراتها در مسافرخانه‌ای در روستای قبا سرخ برخوردند و به مقام رفیع شهادت رسید.

پیکر مطهرش در زادگاهش به خاک سپرده شد.


 ازدیدار با امام خمینی(ره) بسيار خوشحال بود

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یک بار برای ملاقات با امام خمینی به شهر مقدس قم رفته بود. ولی موفق به دیدار با امام خمینی(ره) نشده بود و هنگامی که برگشت بسیار ناراحت و گرفته بود. وقتی که علت را جویا شدیم متوجه شدیم که موفق به دیدار امام خمینی نشده بود. مجددا برای بار دوم همراه برادرش راهی شهر مقدس قم شدند. این بار موفق شده بود که امام را زیارت کندو هنگامی که به بیجار برگشتند بسیار خوشحال و شادمان بودند که با امام ملاقات کرده بود.

 درآرزوي شهادت بود

روزی که پسر آیت الله رحمانی (فرمانده سپاه بیجار) به شهادت رسیده بودند آماده شده بود که برای تشییع جنازه ی شهید رحمانی بیرون برود. خواستم همراه او بروم ولی او گفت بهتر است پیش بچه ها بمانی و رفت. وقتیکه از تشییع جنازه برگشتند بسیار ناراحت بودند و گفتند: خوش به حال این شهدا که بزرگترین افتخار نصیب شان شده است. خدا کند روزی شهادت نیز قسمت من بشود

خاطرات شهید محمد شعبانی به روایت محبوبه محمد حسنی همسر شهید


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده