مروری بر زندگي و شهادت غریبانه شهيد شريف فرهنگيان
کودک را شریف نام گذاشتند و شریف بزرگش کردند . در همان روستا تا 6 ابتدایی سابق درس خواند و سپس به کشاورزی در کنار پدر روی آورد . پس از چندین سال پدرش را از دست داد و سرپرست خانواده اش شد به خواهرش و برادرانش رسیدگی می کرد و با مسافر کشی امرار معاش می کرد .
بسیار مهربان و دلسوز بود و به خانواده های فقیر رسیدگی می کرد و با وجود اینکه خود و خانواده اش نیز محتاج بودند ولی قلب بزرگ او هیچ وقت نیازش را جز به درگاه خداوند نمی آورد .
اصلاً نیازش مادی نبود وآرمانش چیز دیگری بود ، جلسات مذهبی از او جوانی خود ساخته و مهیا برای اسلام کرده بود.
قبل انقلاب
مبارزه سیاسی می کرد و بعد از انقلاب در دفاع از میهن تلاش می کرد . با دموکرات و
کومله درگیر بود و برای نابودی آنها همه تلاشش را می کرد ولی نامردان او را به مدت
3 ماه به اسارت گرفتند که با زیرکی شریف از دست آنها گریخت و اتومبیل و اسلحه ای
به غنیمت گرفت و تحویل سپاه داد ولی این ملعونان کینه شریف را به دل گرفتند و
همیشه منتظر فرصت بودند که زهر خود را بریزند
و سرانجام منزل شهید را محاصره کردند و با ضرب و شتم او و خانواده اش ، شهید عزیز را به مکان نامعلوم انتقال دادند و او را به شهادت رساندند. ولی پیکر مقدسش هنوز در جایی نامعلوم است و 5 مهر سال 60 روز شهادت این عزیز می باشد.