نگاهي كوتاه به زندگي شهيد علی حسن حسینی
شهید علی حسن حسینی
اواسط تابستان است و روستای چمقلو قروه در گرمای تابستان آبستن آمدن کودکی خوش قدم است و به خود می بالد که سعادتمند شده که ورود کودکی توفیق می شود برای این مکان ...
آقا بهمن و بتول خانم 8 مرداد 45 مسرورند تا کودکشان را در آغوش بگیرند
و شادمانی کنند به زیبایی و نیکی او را بزرگ کنند و او دوران ابتدایی تحصیلات را
به پایان می برد ولی بعد از آن مثل همه کودکان آن دوران به کار و کشاورزی می
پردازد و کمک کار پدر
بعد از اینکه به سن قانونی می رسد از طریق ارتش ذوالفقار به نفت شهر اعزام می شود و نفت شهر می شود شهر آرزوی علی حسن و ساعت دو و نیم بعد از ظهر در لباس مقدس سربازی به وظیفه اش خوش عمل می کند و 29 آبان 69 پرواز می کند تا دیگران در اوجه آرامش و امنیت زندگی کنند ، شهادت مبارک جوان 24 ساله که فهم و شعور آن زمان تو هنوز که هنوز است برای جوانان امروز قابل هضم نیست ...