تاملي كوتاه در زندگي شهید غلامعلی خالدی
شهید غلامعلی خالدی
روستای بالوانه قروه چندین شهید گرانقدر از جوانان برومندش را نثار آبیاری درخت اسلام کرده و این بار نوبت عزیزی از این خطه است به نام عزیز غلامعلی .....
سال 33 خورشیدی و طلوع عمر غلام علی است ، فرزند محمد علی ...
همه شادمان و راضی از آمدن زیبا فرزندشان و امید وار به آینده ای که این جوان عزیز می سازد. بزرگ می شود و به دلیل فقر مالی و فرهنگی نمی تواند تحصیل کند او نیز مثل باقی جوانان آن دوره به کار کنار پدر و مادر می پردازد و محل کار و کشاورزی می شود مکتب و مدرسه زندگی آموزی این جوان عزیز همیشه انسانی معتقد بود و در همان دوران از جنایات رژیم پهلوی آگاهی پیدا می کند و برای همه اطرافیان اطلاع رسانی می کرد.
ازدواج با دختری پرهیزکار مثل خودش راه را برای ایستادگی و مقاومت در این مسیر
برای او راحت کرد و برای ادامه راه اعتقاد و باورش بیش از پیش بر تلاشش افزود .
جلسات مذهبی همیشه برای او خوشایند بود و راهش را بازتر می کرد ، تا فکرش را بلند
بگوید.
بعد
از انقلاب شروع جنگ روزهای خوش غلام علی بود چرا که به معبودش نزدیک تر می شد و
برای رسیدن به او سر از پا نمی شناخت ، منطقه مریوان جایی برای نشان دادن توانایی
و تلاش غلام علی بود این جوان عاشق شهادت همیشه به خانواده می گفت دعا کنید شهید
شوم ، سرانجام رسید وقت اوج و صعود و بارور شد درخت امید و یقین و باورش و جان را
به جانان سپرد و اول آبان 64 روز عشق غلام علی شد.