نگاهي به زندگي نامه و خاطره اي از شهید معظم صالح غلامی
شهید معظم صالح غلامی
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن ماه سال۱٣۵۷به رهبری زعیم عالیقدرحضرت امام خمینی(ره)آمال وآرزو هایش بر آورده شد و بهار آزادی را جشن گرفت. اما حضور احزاب و گروهکهای ضد انقلاب در اکثر نقاط کردستان و آتش افروزی و جنگ طلبی آنان˓بسیار زود به احساس خوشایند او پایان داد. و به دلیل نبود امنیت به شهر سنندج مهاجرت نمود.
صالح به بر حق بودن انقلاب و نظام نوپای اسلامی یقین و ایمان داشت. پس برای مبارزه با ضد انقلابیون وابسته به استکبارو خشکا نیدن ریشه ی آنها به سبز پوشان سپاه پاسداران پیوست و مسلح گردید. وی با شرکت فعال در چندین عملیات پاکسازی مناطقی از کردستان از لوث وجود ضد انقلاب سرانجام در تاریخ٢ ̷ ۵ ̷ ۱٣٦۵در حمله ددمنشانه هواپیما های رژیم عراق به شهر سنندج˓همراه با همسر فداکارش ثویبه احمدی و همچنین فرزند دلبندش چنور هدف اصابت ترکش بمب قرار گرفت و عاشقانه به دیدار معبودش شتافت.
پیکر مطهر شهید صالح غلامی در گلزار شهداء بهشت محمدی در سنندج و در جوار همسر و دخترش خاکسپاری شد. از این شهید گرانقدر یک فرزند پسر به یادگار باقی است.
از خاطرات خانم صغری آقایی˓زن برادر شهید :
حدودا یکسال از پاسدار شدنش میگذشت. چنان آرام و خونسرد و دارای تجربه بود که هم رزمانش میگفتند: هرجا که کاک صالح برود˓ماهم میرویم ! کاک صالح میگفت:بابا˓دست بردارید. من در مرخصی هستم و میخواهم استراحت کنم. آخرشما مرا به کشتن میدهید! اصلا من میخواهم بروم جهنم ! همرزمانش با خنده و شوخی میگفتند:باشد ماهم می آیٸم. ضد انقلاب روی خونسردی و نترسی کاک صالح حساسیت به خرج میداد. به همین خاطر چند بار او را به اعدام تهدید کردند. کاک صالح با خنده میگفت: اینها مانند گربه هایی هستند که دستشان به گوشت نمیرسد و فقط میو میو میکنند. هم رزمانش اینطوری در میدان نبرد روحیه میگرفتند.