شهيد علي مومني به روايت همرزمان؛ «من شهيد می شوم»
علي درسريش آباد متولد شد، پدرش جلال ومادرش زرين تاج نام دارد، تا اول دبيرستان تحصيل نمود، لكن روح بي قرارش آرام نگرفت وجهت دفاع از كيان ايران اسلامي در بسيج سپاه قروه ثبت نام كرد، و از آن طريق به همراه تعدادي از دوستان نوجوانش عازم مناطق عملياتي غرب كشور شد.
علي درمنطقة چنارة مريوان به آرزوي خود نايل آمد و با كسب مقام عظماي شهادت خود را جاودانه ساخت.مزار منورش در سريش آباد زيارتگاه اهل ايمان است.
!يكي از دوستان علي چنين ميگويد:
وقتي كه به منطقه رسيديم ودر آنجا مستقر شديم، بلافاصله دست بكار شد و شروع كرد به نوشتن وصيت نامه. به ما سفارش ميكردكه حتماً وصيت نامه بنويسيم، درحاليكه ما اصلاً به فكر اين كار نبوديم، علي وصيت نامه اش را نوشت وگفت:«من شهيد خواهم شد» حتي آن وقتي كه لباس نظامي را از واحد تعاون گرفتيم ولوازم و لباسهاي شخصي را تحويل داديم، علي به مسؤول آن واحد گفت:«فراموش نكنيد كه اين را به خانواده ام بدهيد، چون من شهيد خواهم شد».
!همرزم شهيد بيان داشته است:
روزي رو به من كرد وگفت:« فلاني، آن روز كه اعزام ميشديم، نتوانستم از پدرم خداحافظي كنم، من شهيد خواهم شد، يادت باشد، وقتي جنازه ام را به سريش آباد برديد، حتما جنازه ام را به جلوي منزل هم ببريد! چون ميخواهم با پدرم خداحافظي كنم».
در همسايگي ما زندگي ميكردند،اخلاق حسنة او و برخوردهاي نيكوي او هيچگاه از خاطرم محو نمي شود. آرام و مؤدب بود و در مراسم و فعاليتهاي مذهبي شهر حضور مييافت.