زندگي نامه و خاطراتي از شهيد سيامك حيدري
سيامك فرزند تيمور وكلثوم در سريش آباد متولد شد، تا سوم راهنمايي تحصيل نمود، سپس به عنوان پاسدار وظيفه، در مناطق عملياتي حضور يافت ودر پاكسازي منطقهي كردستان از لوث وجود اشرار شركت كرد.
سيامك در درگيري با عوامل استكبار جهاني، در روستاي باباريز سنندج، بر اثر اصابت گلوله به فرق مباركشان به ملكوت اعلي پيوست. او با اهداي خونش در راه آرمانهاي انقلاب، درس عشق و ايثار را در سنين جواني به زيبايي ترسيم نمود. بدن پاكش در گلزار شهداي سريش آباد مدفون گشته است.
!سيامك وقتي به مرخصي مي آمد يك روز مانده به اتمام مرخصي بر ميگشت، وقتي علت را جويا مي شدند ميگفت:«زودتر مي روم تا مبادا دير سرخدمت برسم چون اين دير رسيدن خيانت بزرگي به كشورم ميباشد.»
!در اوايل انقلاب، يك روز مشغول قاليبافي بودم، سيامك شتابزده وارد منزل شد و گفت:«مادر جان ! راديو كجاست»؟من محل راديو را به او نشان دادم فوراً آنرا برداشت و روشن كرد. گفتم: سيامك چه خبر شده است؟ گفت:«نميدانم چه كسي است كه اينگونه با محبت و با شجاعت سخن ميگويد، سخنانش خيلي به دلم نشسته است». با دقت تمام سخنراني را گوش كرد و بعد بيرون رفت. نيم ساعتي نگذشته بود كه دوباره با عجله و شتاب به منزل برگشت مرا صدا زد و گفت: مادر! مادر! ميداني كسي كه سخنراني ميكردچه كسي بود؟» گفتم:« نميدانم» گفت:«امام خميني(ره) است» فرزندم از اينكه توانسته بود به سخنراني امام گوش كند، خيلي خوشحال بود و همين محبت و علاقة قلبي او به امام بود كه شهادت در راهش را نصيبش كرد.
! به خواهرانش در مورد حجاب اسلامي توصيه ميكرد و ميگفت كه هميشه در جامعه، پوشش اسلامي را مراعات نماييد!
! آخرين بار كه به جبهه اعزام ميشده به خانواده سفارش مي كند كه اگر براي من اتفاقي افتاد مبادا با گريه و زاري دشمنان انقلاب را شاد كنيد! شهادت آرزوي من است،چه مقام و منزلتي والاتر از شهادت در راه خداست؟