ماجرای هولناک شهادت مظلومانه 25 پاسدار کرد در مریوان چطور اتفاق افتاد؟
در فضاي ايجاد شده پس از انقلاب اسلامي، گروهكهاي مختلف چون قارچ روييدن گرفتند و اظهار وجود نمودند كه زيربناي تفكرات همة آنان كمونيستي بود، تعدادي از اين افراد به دليل موفقيتهاي ويژة اجتماعي توانستند در نشر تفكرات الحادي و اغواي جوانان اين ديار به موفقيتهايي برسند و با جذب عدهاي از جوانانِ احساسي در قالب تشكّلي به ظاهر مردمي صورت وجود بگيرند، آقا شيخ محمود كهنهپوشي در اين زمينه ميگويد: «بعضي از سران گروهكها به خاطر موقعيت خاص اجتماعي خود، مزوّرانه مردم را فريب دادند و كساني مانند «فؤاد مصطفي سلطاني» تحت عنوان طرفداري از خلق، ناشر افكار كمونيستي شدند و باعث اغواي جوانان گشتند».
اكثر اين گروهكها، در سالهاي قبل از انقلاب در لاك خاموشي فرو رفته بودند و عليه حكومت ستمشاهي هيچگونه تحرّكي نداشتند و اگر به كارنامة آنان قبل از انقلاب نگاهي بيفكنيم خواهيم ديد كه در عملكرد آنها هيچ پيشينهاي مبني بر مخالفت و مبارزه با حكومت پهلوي وجود ندارد و تمام آنها پس از انقلاب مردم ايران پا به عرصة ظهور و بروز گذاشتند و با شعارهاي فريبنده وارد ميدان شدند، آقاي كريم مريواني در زمينة نحوة شكلگيري اين گروهكها در مريوان ميگويد: «مدتي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي گروهي تحت عنوان «شيرين بهاره» در مريوان اعلام موجوديت كردند. به طور مخفيانه كار ميكردند و مرام و مسلكشان كمونيستي بود، تعدادي از جوانان شهر را جذب كرده بودند و ايده و افكار خود را مخفيانه تبليغ ميكردند، پس از 22 بهمن 75 و پيروزي انقلاب اسلامي وضعيت سياسي مريوان، صورتي كاملاً متفاوت با ساير نقاط كشور به خود گرفت، گروه «شيرين بهاره» از اولين گروهكهاي سياسي چپ در مريوان بود كه دست به غارت و خلع سلاح پايگاههاي منطقه زد و همان زمان نامش را به «يهكيهتي جوتياران» تغير داد كه بعدها عنوان كومله را بر خود نهادند، حزب دمكرات هم در همان زمان اعلام موجوديت كرد، چريكهاي فدايي هم كه اكثر افراد آن غير بومي بودند در مريوان شروع به فعاليت كردند، اندكي پس از آن، گروهي به نام «سپاه رزگاري» اعلام موجوديت كرد.
در آنچه كه به اختصار آقاي مريواني از شكلگيري گروهكها بيان ميكند، نكات ظريف و دقيقي وجود دارد كه توجه به آنها به خوبي گوياي اين واقعيت است كه شكلگيري سريع آنها حاكي از اين امر است كه دستهاي مرموزي در خارج از مرزها اين عروسكهاي خيمه شب بازي را به حركت درآورده و براي رسيدن به مطالع خود آنها را به ميدان فرستاده است، چرا كه خلع سلاح پايگاههاي منطقه از نكاتي است كه بايد دربارة آن خوب انديشيد، گروهي كه عناد با نظام نداشته باشد و از پيش فاقد استراتژي جنگ مسلحانه باشد، به طور قطع دست به چنين كاري نخواهد زد و اوّلين موضع سياسي خود را با نمايش سلاح عناصر و افرادش اعلام نميكند، البته گروهكهاي ديگر نيز هر يك به فراخور حال و گسترة جغرافيايي منطقه تحت امر از ارتكاب چنين اعمالي غفلت نكردند و هر آنچه توانستند از بيتالمال به غارت بردند و در همان روزهاي اوّليه پيروزي انقلاب اسلامي نطفة آشوب و بلوا و عدم پايبندي به قانون و اطاعتناپذيري خود را به منصة ظهور رساندند و در چنين فضايي در شهر مريوان، يك مبارزة بيامان و سازشناپذيرانه با گروهكهاي ملحد پايهريزي كردند، آقاي كريم مريواني كه خود در اين زمينه فعاليتهايي داشته است در خاطرات خود ميگويد: «مريوان يك شهر مذهبي بود و واقعاً فضاي آلودهاي كه گروهكها ايجاد كرده بودند، برنميتافت به همين دليل جمعي از جوانان شهر با تشكيل مدرسة قرآن به فعاليتهاي ديني و مذهبي پرداختند و جوّ حاكم را تغيير دادند و با برگزاري كلاسهاي قرآن، زمينة جذب جوانان را فراهم كردند و همين گروه، هسته اوليه سپاه پاسداران را تشكيل دادند و در محل كنوني ميدان 23 تير مريوان در ساختمان سابق ساواك مستقر شدند، هر چند تعدادشان بسيار كم بود امّا فعاليت و تبليغاتشان از درجة بالايي برخوردار بود و در مدتي بسيار كم، عرصه را بر گروهكها تنگ كردند».
در چنين اوضاعي با به ميدان آمدن جوانان مذهبي، عملاً صف متدينين از ملحدين تفكيك شد و رويارويي آنان بيشتر در قالب نبرد عقيدتي بود و جوانان مذهبي بيشترين تلاششان را صرف روشنگري و آگادهسازي كردند.
امّا گروهكهاي ملحد زماني كه به بنبست رسيدند و احساس كردند با عقايد ديني و مستحكم اين گروه نميتوانند به مبارزه برخيزند و آنان به خاطر حسن شهرتي كه در بين مردم دارند از محبوبيّت ويژهاي برخوردار هستند، كمر به حذف و نابودي آنان بستند.
امّا شيوة مبارزه با نيروهاي
هوادار انقلاب اسلامي بر مبناي يك استراتژي خاص استوار بود، چرا كه در رأس سپاه
تازه تأسيس شدة مريوان، شهيد عبدالله طرطوسي (عهبه حهبيب) قرار داشت، شهامت و شجاعت
و ايمان و اخلاص اين انسانهاي آزاده، بر همگان مبرهن بود و از طرفي نيز به شدّت
مورد حمايت مردم مؤمن و متدين شهر مريوان قرار داشت، بنابراين توطئهاي از پيش
طرّاحي شد تا در زير چتر آن گروهكها بتوانند به هدف اصلي خود برسند.
سيد
برهان ابراهيمي از ناظران عيني واقعة 23 تيرماه، در خاطراتش ميگويد:
«شخصي به نام عبدالله طرطوسي فرماندهي سپاه مريوان را عهدهدار شده بود و عدهاي از صادقترين فرزندان مريوان در اين سپاه مشغول فعاليت بودند، اين جمع مانع بسيار بزرگي در مقابل حركتهاي كمونيستي گروهكهاي مسلح ايجاد كرده بودند و بعضاً درگيريهايي بين برادران با عناصر ضدانقلاب پيش آمده بود، اما از آنجا كه (عهبه حهبيب) انساني بسيار شجاع، قوي و باايمان بود و گروهكها به شدّت از ايشان ترس داشتند، هيچ وقت جرأت نكردند خود مستقيم با افراد سپاه درگير شوند، لذا با يك برنامهريزي حساب شده و يك فراخوان گسترده حدود چهارصد نيروي مسلّح را وارد مريوان كردند كه آنها از شهرهاي بوكان، مهاباد، سقز و سنندج به مريوان آمده بودند.»
آوردن نيرو از نقاط مختلف به مريوان، بخش اوّل سناريوي ازپيش طرّاحي شده به منظور محله به مقر پاسداران انقلاب اسلامي بود.
آنچه در اين توطئه براي گروهكها از اهميت بالايي برخوردار بود، تعيين نقش مردم بود، و اينكه از چه طريقي و به چه شيوهاي مردم را به صحنه بياورند تا گناه قتل پاسداران و حمله به مقر را به گردن آنها بياندازند، براي رسيدن به اين هدف با تبليغات رنگارنگ و مكر و حيله و فريب، زمينة حضور مردم را فراهم كردند. آقاي محمود كهنهپوشي كه خود از شاهدان واقعه بوده، در اين زمينه ميگويد: «گروهكهاي مستقر در مريوان، چند روز قبل از واقعه، يك فراخوان عمومي داده بودند و از مردم دعوت كرده بودند كه در روز 23 تيرماه در يك راهپيمايي به منظور اعتراض به تصميم دولت، مبني بر عودت زمينهاي كشاورزي به مالكان آنها ميشود، شركت كنند.»
بهانة ديگري كه عناصر گروهكي داشتند، پاكسازي صدا و سيماي مركز مريوان بود، آقاي سيدبرهان ابراهيمي در اين مورد ميگويد: وضع شهر مريوان به هيچ وجه عادي نبود، از آنجا كه مردم خواستار روشن شدن وضعيت غيرعادي شهر بودند عدة زيادي در ميدان اصلي تجمع كردند، يكي از فرماندهان ضدانقلاب بالاي ماشيني رفت و براي مردم سخنراني كرد و اعلام نمود كه هنوز واحد صدا و سيماي مريوان پاكسازي نشده است و عدهاي از نيروهاي رژيم پهلوي در آنجا مستقر هستند، لذا از شما درخواست ميكنيم، همگي به سوي صدا و سيما حركت كنيد و عليه عناصر رژيم پهلوي شعار بدهيد، تا آنها را كنار بزنيم و مركز صدا و سيما به وسيلة نيروهاي انقلابي اداره شود، مردم به قصد اشغال آن مركز به حركت درآمدند، اما موضوع صدا و سيما بهانهاي بيش نبود، چون در اين مركز 34 نفر مسلح وجود نداشت، مسأله چيز ديگري بود كه ضدانقلاب در خفا براي آن برنامهريزي كرده بود. علت انتخاب صدا و فقط يك بهانه بود، آنجا را به دليل همجواري با ساختمان سپاه انتخاب كرده بودند و قصد داشتند با اين نقشه، مردم را نيز وارد معركه كنند، پس از اينكه به محل ساختمان صدا و سيما رفتند و آن چند نفر نگهبان را بدون هيچ مقاومتي خلع سلاح كردند، برگشتند.
در مقابل سپاه توقف كردند و به مردم گفتند: پاسداران نميخواهند با نيروهاي انقلابي همكاري بكنند و قصد آشوب و بلوا در شهر را دارند، لذا بايد به آنها حمله كنيم. اين در حالي بود كه آنها از پيش، مقر سپاه را محاصره كامل خود درآورده بودند و نيروهاي خود را در نقاط حساس مشرف بر مقرّ، مستقر كرده بودند.
آنچه در واقعه 23 تير حائز اهميت است، بيان واقعي شيوه و شگرد توطئهاي است كه از جانب وابستگان به بيگانه صورت گرفته است كه براي مردم و به نام مردم، آناني را كه به هيچ وجه از پشت پرده اطلاعي ندارند، مسوول فجايع و به حركت ناجوانمردانة خود جنبة مردمي و روايي بخشند. هرچند با حذف مجموعهاي كوچك، صرفاً به دليل تضاد عقيده با آنان، بدنامي و ننگ ابدي را در تاريخ براي خود ثبت نمودند.
به استناد اسناد موجود و اذعان ناظران واقعه، تعداد پاسداران جمعاً 25 نفر بوده است، كه هيچگونه تجهيزات مدرني نيز در اختيار نداشتهاند وانگهي تعداد ضدانقلابها بالغ بر چهارصد نفر بوده است، و اين امر بيانگر اين حقيقت است كه هراس ضدانقلاب از نيروهاي انقلابي بسيار بيشتر از آنچه بوده كه متصوّر است.
حسن حيدري از نحوة سازماندهي مردم توسط گروهكها و توطئه حمله به مقر سپاه اينگونه ياد ميكند: «كشاورزان روستانشين را به دو نقطه در شهر مريوان دعوت كردند، كشاورزان منطقة «سرشيو» و روستاهاي اطراف پادگان را به خيابان اداره راه، و كشاورزان منطقة «ني» و «ولهژير» را به جلو دادگاه در محله دارسيران بردند، هدف آنها خارج كردن پاسداران از صحنه و دستيابي به اهداف خود بود، هر دو گروه كشاورزان منطقه، بيخبر از توطئه گروهكها ساعت 9 در قسمتي از خيابان اداره راه به طرف شبرنگ و چهارراه به هم ملحق شدند، افراد مسلّح گروهكها در حالي كه خوشههاي گندم را در لولة اسلحههاي خود قرار داده بودند در چهار طرف جمعيت در حركت بودند، ابتدا تحت عنوان حمايت از كشاورزان شعارهايي دادند و سپس شعارهاي خود را به شعارهاي ضدنظام تبديل كردند و به راهپيمايي خود در مسير بلوار شهداء به طرف چهارراه بيمارستان ادامه دادند و وارد بلوار رسالت شدند و به طرف ميداني كه امروز به نام ميدان سپاه مشهور است و در آن زمان، مقر پاسداران بومي در آنجا بود، راهپيمايي كردند، اين در حالي بود كه قبل از طلوع آفتاب، تعدادي از عناصر گروهكها، مقر سپاه را در محاصره خود درآورده بودند و مردم از اين موضوع كاملاً بياطلاع بودند.»
ضدانقلاب با اين ترفند، مردم را تا چند قدمي كانون توطئه با خود همراه ميكند.
سپس با محاصرة كامل مقر از پاسداراني كه هيچ عكسالعملي را در مقابل حركت گروهكها نشان ندادهاند، ميخواهند كه تسليم شوند، اما صلابت حماسة پاسداران را بايد به نظاره نشست كه چگونه جمعي اندك با ايماني استوار، داغ تسليم را بر دل دشمن ميگذارند و مردانه به مصاف آنان ميروند.
حسن حيدري در خاطراتش ميگويد: «ساعت 11 صبح راهپيمايان به ميدان سپاه رسيدند، افراد مسلّح در مقابل مقر پاسداران موضع گرفتند، يكي از عناصر آنان با بلندگو از پاسداران خواست كه تسليم شوند، عبدالله طرطوسي پس از شنيدن پيام، روي پشتبام سپاه آمد و با صداي رسا اعلام كرد، ما پاسداران جمهوري اسلامي هستيم و به هيچ عنوان تسليم مزدوران خارجي نخواهيم شد.»
آقاي سيد لطيف راستگونژاد نيز كه خود از پاسداران مستقر در مقر سپاه بوده است، از شروع اين واقعه اينگونه ياد ميكند: «مقر ما كاملاً به وسيلة گروهكها محاصره شد، آنها ابتدا از ما خواستند تسليم شويم اما مرداني كه آنجا بودند اهل مصالحه و مسامحه با دشمن نبودند، اولين كسي كه گفت داغ تسليم شدن را بر دلتان خواهيم گذاشت، عبدالله طرطوسي بود، به دنبال او حسن حيدري فرياد زد و گفت: ما براي شهادت در راه خدا آمادهايم. اما اگر شما مرد هستيد، مردم را سنگر خود نكنيد و بياييد و رو در رو با ما بجنگيد؛ همه فرياد مقاومت سرداديم و درگيري شروع شد.»
واقعه 23 تير با اين پيشزمينه و سناريوي ساختگي شروع شد و تعداد 25 نفر از پاسداران در مقابل سيل عظيمي از افراد تا دندان مسلّح مقاومت و پايمردي كردند و با ريختن خون سرخشان بر سنگفرش خيابانهاي مريوان، آوازة ايثار و گذشت و مردانگي را براي هميشه به جاودانگي رساندند.
اما آنچه در اين واقعه جالب توجه
است، عكسالعمل مردم در مقابل حمله و تجاوز گروهكها به مقر سپاه است، مردم به محض
اينكه فهميدند فريب ضدانقلاب را خوردهاند، صحنه را ترك كردند و به شدّت نسبت به گروهكها
معترض شدند، يكي از نكاتي كه در ذكر خاطرات همة راويان اين واقعه وجود دارد و در
بيان آن متفقالقولند، همين موضوع است.
حسن حيدري در اين زمينه ميگويد: «مردم وقتي مشاهده كردند، گروهكها بدون هيچ دليل موجهي مقر پاسداران را به گلوله بستند، فهميدند كه فريب خوردهاند و همة شعارهاي گروهكها، فقط به خاطر اغواي آنان بوده است و هدف اصلي آنان به شهادت رساندن فرزندان اسلام است، به سرعت صحنه را ترك كردند.» واقعه 23 تير، براي گروهكهاي سياسي در آن روز يك رسوايي تمام عيار به حساب ميآيد، چراكه نه تنها مردم مريوان بلكه، همة مردم كردستان از اين جنايت هولناك متأثر شدند و در مجامع مختلف، به طرق گوناگون، اعلام نارضايتي نمودند. و همين امر گروهكها را در موضع انفعالي قرار داد و آنها تلاش فراواني را به منظور قانع كردن افكار عمومي آغاز كردند و به نوعي جنگ رواني متوسل شدند تا اصل واقعه را تحتالشعاع حركتهاي ابتدايي خود قرار دهند؛ آقاي كريم مريواني در اين زمينه ميگويد: «اين جنايت هولناك موجب آبروريزي بزرگي براي گروهكهاي ضدانقلاب شد، مردم از شهادت پاسداران متأثر شدند؛ پاسداراني كه در بين مردم مريوان، به تقوا و دينداري و پرهيزگاري شهره بودند.
سران گروهكها وقتي با اين رسوايي مواجه شدند، دست به توطئه ديگري زدند و شايع كردند دولت قصد دارد مريوان را بمباران كند و با اين شايعه، مردم را به خروج از شهر وادار كردند و افراد مسلحِ گروهكها در داخل شهر ماندند و دست به ترور و آزار و شكنجه طرفداران انقلاب اسلامي زدند. آنها با اين توطئه توانستند نوعي جنگ رواني راه بياندازند و براي مدتي مردم را از شهر و ديار خود آواره كنند، اما مردم پس از چند روز به عمق توطئة آنها پي بردند و پس از توافق با نمايندگان دولت به شهر برگشتند.»
شهيد چمران دربارة واقعه 23 تير و حوادث بعد از آن ميگويد: «در شهر مريوان 25 پاسدار كرد محلي زندگي ميكردند كه اهل مريوان بودند و در مريوان خانه داشتند، پاك و بيگناه بودند جرمي اگر داشتند اين بود كه به انقلاب اسلامي ايران معتقد بودند و نميخواستند از گروهكهاي چپ متابعت كنند. در 23 تيرماه 58، صدها تن از افراد مسلح گروهكها وارد مريوان شدند و پاسداران را محاصره كردند. نيمي از آنها را كشتند و بقيه را مجروح، و يا متواري كردند يكي از پاسداران مجروح را با موزائيك سر بريدند و جسد او را روي سنگفرشها و اطاقها كشاندند كه نواري پهن از خون او همهجا را گلگون كرده بود، در اين صحنة جنايت، نه ارتشي وجود داشت، نه ژاندارمري و نه شهرباني، ولي احزاب چپ نتوانستند حتي وجود 25 پاسدار بومي را كه مخالف آنها بودند تحمل كنند آنها را وحشيانه قتل عام نمودند.
سپاه پاسداران صد پاسدار از كرمانشاه به مريوان فرستاد ولي وقتي رسيدند كه دير شده بود و كار از كار گذشته بود، آنها هم ناچار شدند در پادگان ارتش، در چهاركيلومتري شهر مستقر شوند. گروهكها براي اعتراض به ورود پاسداران به پادگان مريوان، مردم را به اردوگاهي در هشتكيلومتري شهر مريوان برده بودند و زير چادرها با جار و جنجال گرد كرده بودند، تعداد زيادي از طرفداران آنها از سنندج به سوي مريوان حركت كرده بودند و ميخواستند كه زنها و بچهها را در صف مقدم قرار دهند و به پادگان ارتش در مريوان حمله كنند. پادگان مريوان را محاصره كرده بودند. پادگان هم وضع مناسبي نداشت. اوضاع پادگان هم متشنج و بحراني بود، دولت به من مأموريت داد تا به مريوان بروم شايد مسأله را با صلح و صفا خاتمه دهم. همراه سرتيپ فلاحي، فرمانده نيروي زميني، با يك هليكوپتر وارد پادگان مريوان شديم در حالي كه شهر در تصرف گروهكها بود و محاصرة دشمن هر لحظه تنگتر ميشد، ده روز در مريوان مانديم و با تلاشهاي شبانهروزي و جلسات متعدد طولاني، نهايتاً موفق شديم كه قضية مريوان را با صلح و صفا حل كنيم.
بزرگان شهر نظر ما را پذيرفتند ولي گروهكها توطئه ميكردند كه خونريزي راه بياندازند و دامنة آشوب و اغتشاش بالا بگيرد و فراگير شود. برنامه ما اين بود كه امنيت به منطقه بازگردد و حاكميت دولت استقرار يابد و گروهكهاي مسلح و نيروهاي خارجي از شهر خارج شوند و افراد مسلح مزاحم ديگران نشوند و كسي به نام حزب جمعيت و مانند آن، امنيت شهر را بر هم نزند، آنها هم كه كشته دادهاند حق انتقامگيري نداشته باشند و فقط دادستان انقلاب يا دادگستري، حق رسيدگي به اتهامات مجرمين را داشته باشد، مردم هم نميخواستند كه جنگ در شهر آنها، باعث تخريب و قتل شود لذا از گروهكهاي مسلح خواستند كه شهر را ترك كنند و به حاكميت دولت گردن بگذارند. مردم، گروه گروه، از اردوگاه خارج شدند و به خانههاي خود بازگشتند و با سرور و شادماني به كار و زندگي خود پرداختند. البته عدهاي هم با اين صلح و آرامش موافق نبودند از اين روي بود كه در همان روز حدود 35 نفر از چريكهاي فدايي خلق و احتمالاً همراه با احزاب ديگر در پشت ساختمان دژبان مريوان كه تلفنخانه هم بود، تحصن كردند و با اين توافق مخالفت نمودند.[1]»
واقعه 23 تيرماه مريوان، در مطبوعات نيز انعكاس قابل توجهي داشت و به اشكال مختلف مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. اما روزنامة اطلاعات كه تيتر اصلي خود را در روز 24 تيرماه 58 با جملة «مريوان به آتش و خون كشيده شد» به اين واقعه اختصاص داده بود در اين زمينه نوشت: «شهر مرزي مريوان قبل از ظهور ديروز به صحنه زد و خورد خونين، بين پاسداران انقلاب وگروهكهاي مسلّح تبديل شد. ديروز صبح گروهكهاي مختلف در مريوان به عنوان اعتراض به گزارشهاي راديو و تلويزيون از منطقه كردستان، دست به تظاهرات و راهپيمايي زدند، يك گروه 300 نفري كه همگي مسلّح بودند در ساعت 10 صبح به مقابل ساختمان كميتة انقلاب اسلامي مريوان رسيدند، گفته ميشود افراد مسلّح از پاسداران مستقر در كميته خواستند تا سلاحهاي خود را تحويل دهند و به دنبال آن درگيري بين طرفين آغاز شد.[2]»
نكتة حائز اهميت در گزارش روزنامة اطلاعات، درخواست عناصر مسلّح از پاسداران انقلاب اسلامي به منظور تحويل سلاحهايشان و تسليم شدن در مقابل آنان است كه همة شاهدان عيني نيز بر آن صحّه ميگذارند و اين موضوع، پرده از توطئة از پيش طرّاحي شدة عناصر گروهكي برميدارد و به خوبي ماهيّت و نيّت اصلي آنان را برملا ميكند. همچنانكه پيشتر يادآوري شد، سپاه پاسداران مريوان يك نهاد رسمي و قانوني بود كه به عنوان نمايندة نظام، مسؤول تأمين امنيت منطقه و حافظ تماميت ارضي كشور محسوب ميشد و هيچ سندي مبني بر ايجاد اختشاش و بلوا از طرف آنان نه در آن زمان و نه امروز، به اثبات نرسيده است، وانگهي تلاش و حركت آنان بيشتر در راستاي روشنگري نسل جوان بوده و به عنوان يك معارض عقيدتي در مقابل گروهكها عرض اندام كردهاند در حاليكه گروهكهاي مستقر در مريوان در اوّلين اقدام خود خواهان برچيده شدن اين نهاد رسمي شدند و اين در حالي بود كه شعار آزادي عقيده و بيان، هميشه از بلندگوهاي تبليغاتي آنان به گوش ميرسيد و از آن به عنوان پوششي به منظور رسيدن به مطامع خود استفاده ميكردند. از طرف ديگر، اگر اينان از پيش طرحي براي به سقوط كشاندن مقر سپاه نداشتند، چه ضرورتي داشت كه در اين راهپيمايي كه به ادّعاي خود آنها تودههاي مردم حضور داشتند مسلحانه ظاهر شوند.
روزنامة اطلاعات در همان تاريخ از زبان سخنگوي سازمان به اصطلاح زحمتكشان مينويسد: «اين راهپيمايي كه با شعارهاي مختلفي همراه بود در محل استقرار پاسداران به خشونت و تيراندازي كشيد و در اين ميان پاسداران با سنگربندي در پشتبامها به طرف جمعيت تيراندازي كردند و تظاهركنندگان نيز با سنگربندي پاسخ تيراندازي آنها را دادند.» در واقعة 23 تيرماه مريوان، گروهكها بيشترين شانتاژ تبليغاتي را انجام دادند و براي نجات از بحراني كه خود ايجاد كرده بودند به لطايفالحيل متوسل شدند و در زمينة گمراه كردن مردم و انحراف اذهان آنها از واقعيات، تلاشهاي گستردهاي انجام دادند. علي رغم تمامي اين حيلهها و مكايد، هنوز اين سؤال اساسي براي مردم بدون پاسخ مانده است كه انتخاب محل استقرار پاسداران به عنوان مكان تجمع تظاهركنندگان چه فلسفهاي داشته است، در حالي كه آن مكان با مركزيت شهر مريوان در آن زمان فاصله داشته است و از طرف ديگر بنابه آنچه سخنگوي سازمان زحمتكشان گفته است، كه تظاهركنندگان با سنگربندي پاسخ تيراندازي آنها را دادند، اگر تظاهركنندگان مسلح بودهاند، پس مردم هيچ نقشي در اين راهپيمايي نداشتهاند و اين راهپيمايي فقط بهانهاي براي حمله به پاسداران بوده است واگر اين راهپيمايي مردمي بوده سنگربندي و درگيري چه مفهومي ميتواند داشته باشد؟
يك روز پس از اين واقعة تلخ، سخنگوي سپاه پاسدارن با مجرم خواندن افراد حزب دمكرات در اين واقعه اعلام كرد: «تعداد 300 نفر از وابستگان به حزب دمكرات كردستان در حاليكه مسلح بودند، براي خلع سلاح برادران عضو سپاه پاسداران، مركز پاسداران را محاصره كردند و پاسداران كه حاضر نبودند تن به اسارت دهند، به مقابله پرداختند و از سنگر خود دفاع كردند.»1 همچنانكه در بيان خاطرات شاهدان عيني واقعه نيز بيان شد، مقر پاسداران قبل از شروع راهپيمايي كذايي به محاصرة عناصر ضدانقلاب درآمده بود و پاسداران فقط از سنگر خود دفاع كردند ودر كمال جانبازي جنگيدند و تن به خواري و خفت ندادند و با افتخار جام شهادت را سر كشيدند. مردم استان كردستان خصوصاً شهرهاي مريوان و سنندج عكسالعمل شديدي نسبت به اين واقعه نشان دادند و با برگزاري تجمعات مختلف آن را محكوم كردند. روزنامة اطلاعات موضوع نفرت مردم مسلمان سنندج را نسبت به واقعه 23 تير و ابراز انزجار آنان در مقابل شايعهپراكنيهاي ضدانقلاب از طريق راديو و تلويزيون سنندج را اينگونه بازگو ميكند: «پخش گزارشهاي يك جانبه به طرفداري از گروهكهاي سياسي چپ از طريق راديو و تلويزيون، موجب شد كه مردم به طرف اين مركز راهپيمايي نموده، خواستار برچيده شدن آن شوند و از دولت جمهوري اسلامي خواستند، اگر چنانچه قرار است راديو و تلويزيون در سنندج باشد بايد به انقلاب اسلامي ايران خدمت كند، در اين تظاهرات كه بازاريان، اصناف، پيشهوران و انجمنهاي اسلامي به اضافة هزاران نفر از بانوان روزهدار سنندج حضور داشتند، تظاهركنندگان عكسهايي از امام خميني، آيتالله طالقاني و تني چند از پاسداران شهيد مريوان را با خود حمل كردند.1» آنچه در اين راهپيمايي بيشتر از هر امري جلوهگري ميكند، حمايت از حماسة پاسداران مريوان و محكوم كردن جنايت گروهكها در 23 تيرماه است.
واقعة 23 تير پس از بيست و پنج سال به رشتة تحرير درميآيد و واژگاني از واقعيت بر صفحاتي تراوش ميكند كه از آن به عنوان تاريخ ياد خواهند كرد و تاريخ جز رويدادهايي از اين نوع نيست كه پس از مدتي به آيينهاي تبديل ميگردد تا احوال گذشتگان را در آن به نظاره بنشينيم و چراغي برافروزيم كه آيندگان را راهنما باشد آنچه در بيان اين واقعه اهميت دارد، واقعنگري و واقعبيني نسل جوان امروز ماست تا با تحقيق و تدقيق، واقع را از غيرواقع، تشخيص بدهد و سره را از ناسره بازشناسد و بر مسير و مدار حقيقت حركت كند.