نگاهي كوتاه به زندگي شهيد عبدالكريم خسروي
فرزند:.................. سعید
ولادت:................ 1/1/1322
شهادت:.............. 10/4/1365
محل شهادت:..... روستای مرخز
نحوه شهادت:..... ترور توسط ضد انقلاب
محل دفن:........... قبرستان روستای هر میله
اهل رفق و مدارا بود همواره در کمال گذشت به خطا و جفای دیگران که گاهی در حقش روا میدیدند با دیده اغماض نگاه میکرد به نماز و روزه و دیگر واجبات دینی بسیار اهمیت میداد و به عنوان مؤذن اذان میگفت و در غیاب روحانی مسجد او پیشنماز مردم روستا بود و نماز گزاران به او اقتدا میکردند اگر چه از مال دنیا بهره زیادی نبرده بود ولی دلی دریایی داشت و در راه خدا انفاق میکرد و به هنگام احداث مسجد روستا از دارایی دنیا یک گاو داشت آن را فروخت و پول حاصل از فروش گاو را برای ساخت مسجد کمک کرد. در اصلاح ذات البین زبان زد همه بود و هرگاه بین دو نفر کدورتی به وجود میآمد تلاش میکرد تا صلح و آشتی را در بین آنان ایجاد نماید. زمستان سال 1364 جزء اولین کسانی بود که به پیشنهاد سپاه سقز به عنوان پیشمرگ مسلمان کرد به عضویت پایگاه روستای هرمیله درآمد و دیگران نیز از تصمیم و اقدام او استقبال کردند و برای مقابله با ضد انقلاب پایگاه روستا شکل گرفت. چهل و دو سال زندگی را با همه فراز و نشیب ها پشت سر نهاده بود و بعد از پایان دوران کودکی در کنار سایر اعضای خانواده تمام عمر را به کار در مزرعه پرداخته بود. چهار فرزند پسر و سه دختر داشت دختر خردسالش ژاله نوزاد و سه ماهه بود و بزرگترین فرزندش فاطمه نوزده سال داشت. دهم تیر ماه سال 1365 سکوت روستا را در برگرفته بود با تاریک شدن هوا عبدالکریم خسروی از اهل خانه خداحافظی کرد دختر خردسالش را بوسید و راهی پایگاه بسیج شد، طولی نکشید درب حیاط خانه روستا به صدا درآمد و چندین مرد مسلح پشت درب با عبدالکریم کار داشتند. رعب و وحشت تمام اهل خانه را در برگرفته بود بچههای خردسال در گوشهی اتاق روستایی با حزن و اندوه و رنگ و روی پریده آرام و بی صدا دور هم جمع شده بودند کسی حرف نمیزد و هر چند وقت یکبار صدای کوبیدن در به گوش میرسید؛ هیچگونه وسیلهی ارتباطی وجود نداشت نیمههای شب عبدالکریم پس از اتمام پست نگهبانی چون از دور احساس کرد سگهای روستا اطراف خانهاش مدام پاس میکنند تصمیم گرفت تا به بچههایش سری بزند غافل از اینکه مزدوران از خدا بی خبر از ساعتها پیش دور خانهاش کمین کردهاند و چون سلاحی همراه نداشت خیلی زود توسط ضد انقلاب دستگیر و پس از آزار و اذیت فراوان با انتقال به روستای همجوار مظلومانه او را به شهادت میرسانند و ضد انقلاب با شهادت این مرد خدایی که عمری در کمال پاکی و صداقت زندگی کرده بود رسوایی دیگری را برای خود به بار آوردند.