شهید دارای اخلاق بسیار نیکوئی بودند و مومن و معتقد به اسلام و آرمانهای انقلاب بودند و همیشه دارای اخلاق و رفتار خوبی با فامیل و همسایگان داشت و بر انجام فرایض دینی خصوصا نماز اول وقت ، روزه ، قرآن و دعا تأکید فراوان داشتند و دیگران را به رفاقت و خوشرفتاری با یکدیگر ترغیب می نمود....
نويد شاهد كردستان:

"زندگینامه شهید معظم هادی حاتم پور"

شهید معظم هادی حاتم پور در دوم خرداد ماه سال یکهزار و سیصد و چهل و چهار در روستای خورخوره از توابع شهرستان بیجار دیده به جهان هستی گشود بعد از سپری نمودن دوران کودکی نزد والدینش و طی نمودن تحصیلات تا پایان سوم راهنمایی به خدمت مقدس سربازی اعزام شدند.

شهید دارای اخلاق بسیار نیکوئی بودند و مومن و معتقد به اسلام و آرمانهای انقلاب بودند و همیشه دارای اخلاق و رفتار خوبی با فامیل و همسایگان داشت و بر انجام فرایض دینی خصوصا نماز اول وقت ، روزه ، قرآن و دعا تأکید فراوان داشتند و دیگران را به رفاقت و خوشرفتاری با یکدیگر ترغیب می نمود.

شهید با توجه به سن کمی که داشتند در کلیه تظاهراتها یی که بر علیه رژیم طاغوتی صورت می گرفت شرکت فعال داشتند و در میان آنان اعلامیه پخش و تمثال مبارک حضرت امام را شبانه بر روی دیوار نصب می کردند.ایشان در مراسمهای سوگواری همیشه الگوی دیگران بود و برای خواهران و برادران کوچک خود مخصوصا ایام سوگواری سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین (ع) را همیشه در نظر داشت وعلاقه زیادی به شعر داشتند و در زمینه طراحی نیز مهارت داشتند. شهید حاتم پور پیامشان همواره این بود که اگر احیانا بدرجه رفیع شهادت رسیدم بستگان باید صبر و بردباری پیشه کنند و دعای خیر برای سلامتی و طول عمر امام امت فراموش نکنند. شهید سرانجام در جبهه میمک در تاریخ 6/4/95براثر اصابت ترکش توپ به لقاء معبودش شتافت . شهیدارتشی جمعی گردان 1944قدس تیپ 3-لشکر 92زرهی ) بودند.

(من شاید برنگردم)از زبان پدر شهید :

پسرم در منطقه عملیاتی انبار دار بود. تصمیم گرفتم هر طور شده به ملاقاتش روم ولی هنگامی که به آنجا رسیدم با توجه به اینکه مناطق جنوبی خیلی شلوغ بود اجازه ندادند او را ببینم اما قول دادند صبح روز بعد بتوانم با وی دیدار کنم و همانطور هم شد . شب را آنجا ماندم و صبح هم او را دیدم و حدود یک ساعت با هم صحبت کردیم . در آن فرصت کوتاه رو به من کرد و گفت:پدر شاید من برنگردم چون اوضاع خیلی بهم ریخته است همینگونه هم شد .

(جان من عزیزتر است)از زبان برادر شهید مناف حاتم پور:

در شیراز آپاندیس عمل کرده بود و به همان دلیل به دیدنش رفتم اما او بجای استراحت تصمیم گرفته بود دوباره به منطقه برگردد. ما و دکتر ها خواستیم جلوش را بگیریم وبه قول معروف سد راهش شویم اما او با یک جمله توانست از ما عبور کند و آن هم این بود مگر جان من از بچه های دیگر عزیز تر است. راوی: اسماعیل حاتم پو پدر شهید


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده