زندگینامه شهید رمضان رضایی
نذر کرده بود به همراه همه اهل خانه به مشهد مقدس بروند و از این که توفیق این سفر را پیدا نکرده بود ،ناراحت بود....
نويد شاهد كردستان:

زندگینامه شهید رمضان رضایی

شهید  رمضان رضائی درتاریخ دوم خرداد ماه سال یک هزار و سیصدو چهل در یکی از روستاهای دورافتاده بخش کرانی بیجار گروس ، به نام «قمطرقه»به دنیا آمد .پدرش «حسین» و مادرش «حبیبه آقا محمدی» نام داشت . میان خانواده کشاورز رشد و نمو پیدا کرد و با رسیدن به سن هفت سالگی ، تحصیلات ابتدایی را در همان روستا آموخت ،به علت نبود شرایط تحصیل در روستا ،از ادامه تحصیل بازماند و در کنار سایر اعضای خانواده به کار زراعت و دامداری مشغول گردید.کاری که غالب ساکنین روستا از آن طریق امرار و معاش می نمودند.

اوخیر خواه همه بود و در کمال دلسوزی همه را به کار نیک دعوت می کرد . همیشه می گفت: نه به کسی ظلم کنید و نه زیر بار ظلم بروید . با وجود مشغله فراوان از درس و مدرسه برادر و خواهرش که از او کوچکتر بودند ،غافل نبود و به رعایت حجاب اسلامی تاکید می کرد .

نذر کرده بود به همراه همه اهل خانه به مشهد مقدس بروند و از این که توفیق این سفر را پیدا نکرده بود ،ناراحت بود. به دیگر خواهرانش که به خانه بخت رفته بودند سر می زد و در این کار خیر از برادرانش می خواست تا راه و رویه ي او را ادامه دهند و در آخرین توصیه هایش از همسرش خواسته بود تا فرزندانش را به خوبی تربیت کند تابرای فردای جامعه ی اسلامی مفید و موثر باشند .

هفده سال داشت که انقلاب اسلامی به رهبری پیر فرزانه حضرت امام خمینی (ره) در بهمن ماه سال یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت به پیروزی رسید .

در سال یک هزار و سیصدو پنجاه و هشت با رسیدن به سن هجده سالگی به امر مقدس ازدواج مبادرت ورزیدو با خانم لاچین رضایی ازدواج نمود. شهریور ماه سال یک هزار و سیصد و پنچاه و نه فرزندش حسین به دنیا آمد. همان روزهایی که رژیم بعث عراق به مرزهای میهن اسلامی ددمنشانه حمله کرد و جنگی تمام عیار را به کشور ایران اسلامی تحمیل کرد جنگی که هشت سال به درازا کشید.

با آغاز جنگ تحمیلی، رمضان رضائی که همواره احساس تکلیف می کرد ،تکلیف رفتن به جبهه و پاسداری از کشور نو پای اسلامی که از آن سوی مرزها مورد حمله ی دشمن بعثی قرار گرفته بود و در داخل کشور هم گروه های ضد انقلاب و منافقین کوردل با درگیری مسلحانه دوشادوش دشمن با مردم انقلابی می جنگیدند با احساس وظیفه ملی و میهنی و انگیزه ای خدایی در سال یک هزار و سیصدو پنجاه و هشت به عضویت سپاه در آمد و لباس رزم به تن کرد.

قریب به یک سال از حضورش در سپاه می گذشت و در این مدت بارها در ماموریت های نظامی شرکت کرده بود که دومین فرزندش در مرداد ماه سال یکهزارو سیصدوشصت و یک متولد شد . او با وجود همسر و دو فرزند و علاقه وافر به نظام نوپای اسلامی به پیروزی و مبارزه با دشمن می اندیشید و همواره می گفت من راه خود را با شناخت انتخاب کردم و تا آخرین قطره خون به راهی که در آن قدم نهادم ادامه خواهم داد که سر انجام در سیزدهم خردادماه سال یک هزار و سیصد شصت و دو درمحل پادگان امام حسین (ع) تهران به هنگام برگزاری مانور و آموزش رزمی شبانه بر اثر اصابت گلوله سهوی به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش را در گلزار شهدای یاسوکند به خاک سپردند.


برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۱۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۲۵
0
1
سلام به شهید سلام به رهبرم
من از تمام شهدای ۸ سال دفاع مقدس تشکر و قدر دانی میکنم چون اگر ایثار شهدا نبود آب و خاک و وطن ما مشخص نبود به دست چه دشمنی می افتاد
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده