خطر را به جان خريد/ سینهاش آماج گلولهها شد
فرزند:.................. احمد
ولادت:................ 10/4/1343
شهادت:.............. 7/3/1365
محل شهادت:..... روستای قبغلو سقز
نحوه شهادت:..... درگیری با ضد انقلاب
محل دفن:.. قبرستان عمومی روستای کوچک علیا
زمانی که قرار شد با کمک مردم
روستا برای مقابله با ضد انقلاب و حراست و پایداری از خود مردم روستا پایگاه زده
شود خیلیها با مصلحت اندیشی کناره گیری میکردند و از پذیرش مسئولیت و تحویل
اسلحه سپاه خودداری می نمودند در همان روزها جز اولین کسانی بود که در کمال شجاعت
خطر را به جان خرید و آمادگی خود را برای رویارویی با ضد انقلاب اعلام نمود.
اول اردیبهشت ماه سال 1364 به عنوان پیشمرگ مسلمان لباس رزم پوشید و در کنار سایر رزمندگان سپاه اسلام در یگان حزب الله به فعالیت پرداخت با شروع به کار در سپاه در درگیری مرخز شرکت نمود و شجاعت و رشادت خود را به خوبی به نمایش گذاشت و در همین درگیری پیشمرگان مسلمان توانستند علاوه بر اینکه مقداری از عوامل ضد انقلاب را به هلاکت برسانند چند نفری را از دشمن اسیر گرفتند و در عملیات پاکسازی روستاهای سه چشم و سلیمان کندی سقز به خوبی درخشید و در حمله دشمن به روستای زادگاهش که روستا را در محاصره قرار داده بودند با کمک او دشمن را تار و مار کردند و روستا را از محاصره دشمن آزاد نمودند آخرین ماموریتش بهار سال 1365 بود ثمره زندگیاش یک فرزند پسر و یک دختر بود پسرش امیر 3 ساله و دخترش سمیه یکسال بیشتر نداشت و تازه با دیدن پدر ذوق میکرد و به هنگام رفتنش بهانه میگرفتند که سینهاش آماج گلولهها قرار گرفت و به حیات ابدی دست یافت.