من سکوت را ترجیح دادم و در جوابش چیزی نگفتم ، طولی نکشید که در بیست و دوم همان سال شربت گوارای شهادت را نوشید...
نويد شاهد كردستان:



شهید مهران مـرادی

کوچکترین فرزند خانواده بود در سال 1347 مصادف با شب بیست و دوم ماه مبارک رمضان در شهر قروه متولد شد پدرش حمدالله کارمند بانک و مادرش پروانه به کار خانه داری می پرداخت در همان شب ولادتش نمازگزاران مسجد امام سجاد (ع) قروه با خرمای که پدرش برای او نذر کرده بود افطار نمودند .

با سپری شدن ایام طفولیت در یکی از مدارس شهر ثبت نام گردید و خیلی زود مقاطع ابتدایی و راهنمائی را با موفقیت پشت سر گذاشت و به دبیرستان راه یافت زمستان سال 1365او دانش آموز پایه سوم مقطع متوسطه بود و در رشته علوم انسانی تحصیل می کرد.زمستان آن سال در چندین نوبت شهر قروه کردستان مورد حمله هوایی،هواپیماهای رژیم بعث عراق قرار گرفت یکی از حملات در دی ماه اتفاق افتاد حدود ساعت 3 بعداز ظهر با شکستن دیوار صوتی و انداختن چندین بمب خیلی از شیشه ساختمان های شهر در هم شکسته شدند از جمله آن شکستن شیشه های مدرسه محل تحصیل مهران بود مادرش نقل می کند خانه خواهر مهران در نزدیکی دبیرستان شریعتی قرار داشت و آن روزها مهران جوان هیجده ساله بود وقتی که می بیند خیلی از خانه ها بر اثر اصابت بمب و شکستن دیوار صوتی آسیب دیده اند خود را به منزل خواهرش می رساند و چون اهل خانه را سالم مي بيند خوشحال می شود و به جمع آوری شیشه های شکسته می پردازد، که بر اثر همان شیشه های شکسته کاپشنش پاره می شود مادرش می گفت:وقتی کاپشن پاره اش را دیدم از او سوال کردم مثل همیشه لبخندی زد و گفت مادرجان امروز مفت از دست صدام در رفتم حتما حکمتی در کار بود و یا سعادت شهادت را نداشتم از گفته اش ناراحت شدم و به او گفتم از این حرف ها نزن و او در جوابم گفت: مادر مگر خون من رنگین تر از خون دیگران است من سکوت را ترجیح دادم و در جوابش چیزی نگفتم ، طولی نکشید که در بیست و دوم همان سال شربت گوارای شهادت را نوشید و در کمال مظلومیت به خاک و خون کشیده شد و روح بلندش در آسمان ها به پرواز درآمد .


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده