نگاهي به زندگي و خصوصيات اخلاقي شهيد لطف الله شرفبياني
لطف
الله فرزند اسدالله وكلاه زر، در سريش آباد متولد شد، از كودكي به كشاورزي وكارگري
اشتغال داشت .
درزمان تجاوز دشمنان به ميهن اسلامي، تكليف الهي و انقلابي خود را تشخيص داد لذا، به منظور دفاع از كيان ايران اسلامي، لباس رزم بر تن نمود و عازم جبهه هاي نور عليه ظلمت گرديد. لطف الله در 21/11/61در جبهه عملياتي قصرشيرين بر اثر اصابت تير به بدن مباركشان به لقاء پروردگار شتافت.
از اين شهيد معظم9 فرزند بر جاي مانده است، مرقد اين پير عاشق در جوارساير شهيدان والامقام سريشآباد قرار دارد.
!پدرم هميشه از آرزوي خود، كه همانا شهادت در راه خدا بود سخن ميگفت، حتي هنگام تشييعپيكر مطهر شهيد جهانگير يوسفي، با ديدگاني اشكبار افسوس ميخورد كه چرا شهادت نصيب او نميشود.
!پدرم همواره با قرآن مأنوس بود و شبها بيآنكه مزاحم خوابديگران شود، قرآن ميخواند و ما را به خواندن نماز و قرآن بسيار سفارش مينمود.
! همرزم شهيد بازگو كرده است:
شبي من و شهيد شرفبياني در يكي از كانالهاي منطقة محل استقرار، نگهباني ميداديم، موقعيت كانال طوري بود كه نيروهاي بعثي، پيوسته كانال را هدف قرار ميدادند؛ بعد از اتمام نگهباني، من از شهيد خواستم قبل از خوردن شام نمازمان را بخوانيم، ايشان در جواب گفت:«من نمازم را خواندهام». وقتي از ايشان زمان اقامهي نمازش را پرسيدم گفت: «در هنگام نگهباني، نمازم را اقامه كردم، من با وجود آن همه تيراندازي، احتمال اينكه جان سالم به در ببريم را نميدادم بنابراين نمازم را خواندم تا بينماز اين دنياي فاني را ترك نكنم».
! شهيد لطفالله با قرآني كه در دست داشت سر پُست نگهباني ميرود چند دقيقه بعد، دشمن بعثي از فاصلهاي دور و با توپ 106، سنگر نگهباني را هدف قرار ميدهد بدين سان اين پيرمرد دلباخته مكتب حسيني، به خيل شهيدان سرافراز انقلاب ميپيوندد.