درنگي در زندگي شهيد محمدعلي الماسيه
نويد شاهد كردستان:شهيدمعظم محمدعلي الماسيه(1327/1357)
در روزهاي پاياني فصل زمستان در بيستم اسفند ماه سال 1327 در شهر بيجار گروس ميان خـانواده اي اصيـل پا به عرصه وجود نهــاد پدرش مسلم از افــراد معـتقد و متــدين اين ديــار بـود و مـــادرش احيـاء شکرگزار نيز از زنان پــاکدامن و مذهبي شهر و در بين مردم به نيکنامي شهرت داشتند وضع مالي آنان نسبتاً ضعيف بود و از طريق خياطي و بافندگي زندگي را اداره مي کردند در چنين فضايي و تحت سرپرستي پدر و مادري متعهد و آشنا به احکام اسلامي و عامل به شريعت محمدي (ص) پرورش پيدا کرد و شخصيت فردي او شکل گرفت با رسيدن به سن هفت سالگي در يکي از دبستان هاي شهر دوره تحصيل در مقطع ابتدائي را پشت سر نهاد و طبق نظام آموزشي آن روزها به دبيرستان راه يافت از دانش آموزان ممتاز مدرسه و دبيرستان بود و خيلي زود با نمرات عالي دوران دبيرستان را نيز به پايان رسانيد چون از تمکن مالي ضعيفي برخوردار بودند بعد از اخذ مدرک ديپلم طبيعي از رفتن به دانشگاه و ادامه تحصيل بازماند و در سال 1346 به خدمت سربازي فراخوانده شدهوش و ذکاوت او تنها به تحصيل علم در مدرسه و محل تحصيل وي ختم نمي شدو او در همان دوران نوجواني و حتي قبل از آن با حضور در مجالس و محافل ديني و نشست هاي قرآني و حضور مستمر در مسجد محل توانسته بود در بين مردم جايگاه ويژه ي پيدا کند در 15 خرداد سال 1342 که قيام و نهضت امام خميني (ره) شکل گرفت با وجود سن و سال کمي که داشت رساله امام خميني (ره) را مطالعه مي کرد و زماني که رژيم
پهلوي توزيع رساله امام (ره) را ممنوع اعلام نمودند او چندين نسخه از رساله هاي امام (ره) را در بين دوستان و آشنايان توزيع کرده بود .
در دوران خدمت سربازي بعنوان سپاه دانش در يکي از روستاهاي دماوند به بچه هاي روستا درس مي داد و در آنجا هم خيلي زود فعاليت هاي خود را شروع کرد و با برگزاري جلسات قرائت قرآن و برگزاري مراسمات دعا به مردمان آن ديار خدمت صادقانه اي ارائه نمود بعد از اتمام دوره نظام وظيفه به استخدام بانک ملي در آمد و در کنار کار در بانک از فعاليت هاي فرهنگي در مساجد غافل نبود و در پوشش کارهاي فرهنگي فعاليت سياسي نيز صورت مي گرفت.
برگزاري جلسات تجويد و قرائت قرآن ،اصول عقائد اسلامي، مقاله نويسي وسخنراني در محافل و نشست هاي شبانه از جمله فعاليت هاي او و دوستانش در دهه پنجاه بود و براي اولين بار با همکاري جمعي از جوانان و افراد متدين شهر مجتمع فرهنگي و کتابخانه ولي عصر (عج) را به راه انداختند که در نوع خود و در آن شرايط سخت حرکتي ارزشمند و کم نظير بود و اين مجتمع فرهنگي و کتابخانه در انسجام بخشي انقلابيون و جوانان مذهبي و علاقه مند به مباحث ديني بسيار اثر گذار بود بويژه با دعوت از روحانيت مبارز و راه اندازي نمايشگاه بزرگ کتاب و فروش آن با 50% تخفيف به مردم در سالهاي 1356 و 1357 توانست با وجود آنکه مدت کمي از شروع به کارش در آن شهرستان مي گذشت خيلي زود با مبارزين انقلابي ارتباط پيدا کند و در کنار آنان به فعاليت خود ادامه داد .
سرانجام در حالي که سي سال بيشتر از عمر شريفش نمي گذشت و ثمره زندگي اش يک فرزند پسر بنام احسان بود بدست دژخيمان رژيم در خيابان شهيد نواب کرمانشاه که در آن سالها خيابان رشيد ياسمي نام داشت بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد و پيکر پاکش بعد از گذشت يک هفته با انتقال به زادگاهش بيجار طي مراسمي با شکوه تشييع گرديد .
شهادت او همچون تزريق خون به پيکر اجتماع شور و حال خاصي را در مردم ايجاد کرده بود و تشييع جنازه او به يک حرکت عظيم عليه حکومت منحوس پهلوي تبديل شد و رسوايي عظيمي را براي رژيم به دنبال داشت مزار شريف اين عزيز سفر کرده در گلزار شهداي بيجار واقع گرديده.آري اگر چه پروانه ها مي روند اما ياد پروازشان همواره در آسمان خاطره هاباقي مي ماند. روحش شاد و يادش گرامي باد.
