تاملي كوتاه در زندگي شهيد محمد احمدي فرزند رستم
شهيد محمد احمدي (1366ـ1339)
محمد احمدي فرزند "رستم و رقيه" در روز هفتم شهريورماه سال يكهزار و سيصد و سي و نه در دامان خانوادهاي معطر از باران محبت و ارادت به خاندان عصمت و طهارت (ع) در روستاي اسفندآباد از توابع شهرستان قروه چون دريايي خروشنده با امواجي از شجاعت و انسانيت و جوانمردي در سرزمين محقر جاري گشت و به پاس قدوم مباركش سبزهها و رياحين شادي و سعادت در ساحل آرام قلب پدر و مادر روييدن گرفت. محمد در دوران انقلاب اسلامي براي جامه عمل پوشانيدن به فرمان امام و جهت پاسداري از كيان اسلامي به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان قروه درآمد و به جمع سبزپوشان غيور دلاور اين شهرستان پيوست و با حضور مداوم خود در مناطق مختلف عملياتي منطقه كردستان، جهاد و ايثار در خور شايسته از خود نشان داد اين سرباز فداكار اسلام در نهمين روز از دي ماه سال 1366 در جاده بانه در موقع حمل نامه پايگاهها با خودرو سپاه كه ماموريتش به شهرهاي ديواندره و بانه بود. بر اثر لغزندگي جاده با خودرو از كوه پرتاب شد و بر اثر ضربه مغزي به شهادت رسيد و چون پرندهاي سبكبال در آسمان بهشت درآمد.
مزار اين مجاهد شهيد در گلزار شهداي خون زيارتگاه عاشقان شهادت و مريدان دلباخته مكتب امام حسين (ع) ميباشد. از شهيد احمدي دو فرزند پسر به يادگار مانده است.
عشق حسيني
«هيچ كدام از چنگالِ مرگ، رهائي نيست، همانا اكرم ُ الموت و گراميترين مرگها، كشته شدن در راه خداست» (نهج البلاغه خطبه 123)
چقدر اين حرف، با فطرتِ انسانها هماهنگ است شهيد احمدي ميگويد حال كه خالق هستي، هستي را به من بخشيده، حال كه من هر چه دارم از اوست، و وامگير وجود و هستي از اويم پس بايد رفت و وام را برگرداند.
چگونه ميشود، وامِ خالق را برگرداند، بطوري كه منجر به رضايت او شود. اضطراب و تشويش ندارد، چراكه طرف حساب ما، كريم و رحيم است. او به بندههاي ناسپاس خود هم، رحمت ميآورد و روزيشان، ميدهد، چه برسد به شما، مهم همين بود كه تو خود را در معرض قرار دهي كه دادي چرا كه او، به ما و عملِ ما نگاه نميكند، بلكه به كرم وجود خود مينگرد.
اَو يعطي الكثير بالقليل است، او قليل و كم ما را، بزرگ و عظيم، عطا ميكند.
شهيد محمد احمدي با شهادتش، دَين خود را ادا كرد، او هم رضايت خالق را گرفت و هم بزرگترين خدمت را به همنوعان خود كرد.
شهيد احمدي كه وامگير هستي خود، از هستيبخش بود، توانست وامِ خود را پس دهد. او چه نيكو با سكههاي خونِ خود، وامش را برگرداند.