نگاهي گذرا به زندگي شهيد علیمحمّد محمّدی
در روزهایی که عدّهای کوردل خواسته و ناخواسته برای دشمنان اسلام و ملّت غیور ایران اسلامی حاضر بودند دست به هر جنایتی بزنند و شاید خود نیز نمیدانستند که مزدور دشمن هستند، مزدور دشمنانی که چشم دیدن استقلال و آزادی ملّت بزرگ ایران اسلامی را نداشتند. مردانی پاکدل در کمال گمنامی دل به دریا زدند و با فدای هستی خویش به معامله با خدا برخاستند و هر آنچه را داشتند در طَبَق اخلاص نهادند و با نثار خون، امنیّت و استقلال کشور را بیمه نمودند.
علی محمّدی یکی از آن مردان نیکی بود که در دوم مرداد ماه سال یک هزار و سیصد و ده در روستای جعفرآباد چنگالماس بیجار گروس دیده به جهان گشود.
پدرش «دینمحمّد» و مادرش «گلستان» نام داشت. قبل از ولادت پدرش دارفانی را وداع گفت و او هیچ گاه گرمی دستان پدر را احساس نکرد و از همان بدو کودکی تحت سرپرستی مادر قرار گرفت.
کودکی چهار ساله بود که دست اجل وی را از نعمت مادر هم محروم ساخت و او با تمام وجود درد یتیمی را چشید و تحت کفالت برادرش در روستای «دینیبیگ» رشد و نمو یافت. در نهایت فقر و تنگدستی و تحمّل سختیهای فراوان ایّام نوجوانی و جوانی را پشت سر نهاد و در سن 23 سالگی ازدواج نمود.
بعد از گذشت ده سال از زندگی مشترک در حالی که دارای یک فرزند دختر بود همسر و شریک زندگی را نیز از دست داد. انگار که خدا او را در مسیر امتحانهای بزرگ قرار داده بود تا تحمّل روزهای سخت و طاقتفرسا را داشته باشد. با فوت همسر چندین سال در کمال سلامت و صبر و شکیبایی به ادامهی زندگی پرداخت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در شهریور ماه سال یک هزار و سیصد و پنجاه و نه با انگیزهی جهاد فی سبیلالله با عضویّت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لباس رزم پوشید و راهی میدان کارزار شد و سرانجام پس از ماههای ایثار و فداکاری در بیست و نهم آذر ماه سال یک هزار و سیصد و شصت در مصاف با گروهکهای ضدّ انقلاب در روستای خوشمقام از توابع شهرستان بیجار خداوند شهادت را روزی او قرار داد و پیکر پاکش در قبرستان عمومی روستای زادگاهش جعفرآباد چنگالماس غریبانه در دل خاک مأوا گرفت.