گذري مختصر به زندگي شهيد ابوبكر ارشدي
فرزند:.................. سعید
ولادت:................ 2/6/1348
شهادت:.............. 28/9/1363
محل شهادت:..... جاده سنندج- سقز
نحوه شهادت:..... کمین ضد انقلاب
محل دفن:........... گلزار شهدای سقز
برای ورود به سپاه و
رزم در کنار پیشمرگان مسلمان کرد لحظه شماری میکرد به علت صغر سن از پذیرش او
خودداری می کردند
هنگام عضویت در سازمان پیشمرگان مسلمان کرد پانزده سال بیشتر نداشت، در زادگاهش روستای بله جر تحصیلات ابتدائی را پشت سر نهاده بود و بعد از اتمام مقطع ابتدائی از ادامه تحصیل بازماند و در کنار سایر اعضای خانواده در مزرعه کار میکرد یک سال قبل از ورود به سپاه برادرش رحمان که دو سال از او کوچکتر بود بر اثر مین کاشته شده توسط ضد انقلاب هنگامی که به همراه خانواده در حال عزیمت به روستای کانعمت از توابع دهستان خورخوره سقز بودند مظلومانه به شهادت رسید و غریبانه در همان روستا پیکرش را دفن نمودند و بعد از شهادت برادرش که در کمال مظلومیت به شهادت رسیده بود مصمم تر از گذشته فعالیتش را در جمع رزمندگان سپاه اسلام به صورت رسمی آغاز نمود در میان پیشمرگان مسلمان تقریباً از همه جوانتر بود و با شور و شوق خاص در جنگ های چریکی و پاکسازی منطقه از لوث گروهکهای ضد انقلاب حضور پیدا می کرد و سرانجام پس از ماهها تلاش صادقانه در اجرای ماموریت نظامی به هنگام عزیمت به شهر سنندج در مسیر حرکت بر اثر کمین ضد انقلاب به همراه تنی چند از همرزمانش به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای شهر به خاک سپرده شد و به عنوان دومین شهید خانواده نام بلندش در دفتر و کتاب شهادت ثبت گردید.
ابوبکر پسرعمه بنده بود خیلی بادل و جرات و نترس بود درعین حال خیلی دوست داشتنی و وفاداربود رحمان هم جز اون انسانها بود که در دنیا تعداد اندکی از آنها وجود دارن رحمان درسن کودکی در روستای بلجر قدری توانایی بدنی خوبی داشت که دور مدرسه رو بروی دوتا دستانش میچرخید و همیشه معلمانش او راتشویق و از این کار ذوق میکردن روحتان قرین رحمت الهی