درنگي در زندگي شهيد شمس الله عبدالملكي
شهيد شمس الله عبدالملكي (1361 ـ 1342 )
شهيد "شمس الله عبدالملكي" فرزند "علي اكبر و دختربس" در روز دوم خرداد ماه سال يك هزار سيصد و چهل و دو چون آفتابي بر پيكرهي آسمان خانواده خويش درخشيد. وي تحصيلات خود را تا اول متوسطه ادامه داد. لكن به منظور دفاع از اسلام و انقلاب سنگر علم و دانش را رها نمود و آگاهانه به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان قروه درآمده و به جمع دلاورمردان عرصه ايثار و مجاهدت پيوست و در راستاي پيشبرد اهداف و آرمانهاي انقلاب و حراست از مرزهاي ميهن اسلامي اهتمام ورزيد.شمسالله با حضور مستمر در مناطق مختلف كردستان و رشادتهاي فراوان خدمات ارزندهاي به اسلام و انقلاب اسلامي نمود. اين فرزند برومند اسلام پس از بسياري ايثار و حماسه در يك درگيري با عوامل كوردل استكبار در بيست و پنجمين روز از آذر ماه سال هزار و سيصد و شصت و يك در منطقهي موچش كامياران چون كبوتري از قفس تن رهيد و در حريم دوست فرود آمد. مزار مطهر اين سرباز فداكار اسلام در گلزار شهداي قلعه واقع ميباشد.
سفارش به دوستان و اقوام و مردم مسلمان
آيا مگر نه اينكه انسان ميميرد؟ آيا در رختخواب بميرد بهتر است يا شهيد شود مانند امام حسين (ع) كه اسلام را زنده كرد؟ آيا انسان همانطور مرگ طبيعي به سراغش بيايد و بميرد بهتر است يا به شهادت نائل آيد؟ كه شهادت راه انبياء بوده بر عليه نفاق و كفر و فسق، خودتان قاضي شويد و قضاوت كنيد، چه راهي بهتر است؟ انتخاب كنيد، ولي يك سفارش را قبول كنيد و آن اينست كه شهداء و خانوادة شهداء مخصوصاً بچههايي كه هنوز نميدانند كه باباشان شهيد شده و در داخل خواب و بيداري بهانة بابا از مادرشان ميگيرند، را فراموش نكنيد بله دوستان هوشيار باشيد و گول نخوريد.
(به اميد فتح كربلا و به اميد به پيروزي نهائي رزمندگان حق عليه باطل)
خدايا خدايا خميني را محفوظ دار تا انقلاب مهدي (ع)
بنده عاشق شهادت هستم، خدايا شهادت را نصيبم كن كه راه امام حسين و يارانش گم نشود.
عشق حسيني
مادر مهربانم اگر من شهيد شدم خوشحال شويد و افتخار كنيد كه چنين فرزندي تحويل جامعه دادهايد كه در راه حق عليه باطل شهيد شده است چنان رفتار كن كه دشمن به لرزه درآيد و از خود صبر و شكيبايي نشان ده، نميگويم گريه مكن، گريه كن ولي گريه پنهاني، كه دشمن شاد نشود. خواهران، اگر خداي عزوجل شهادت را نصيب من كرد در برابر دشمن بيقراري نكنيد. و زهراوار و زينبگونه صبر داشته باشيد.
اين جملات را شهيد شمس الله عبدالملكي كه تا سال اول متوسطه بيشتر درس نخوانده را وصيت خود قرار داده. دريايي از شور و احساس، دريايي از انگيزه و هدف.
شمسالله خود را در واپسين لحظات حياتش معرفي ميكند.
من عاشق شهادتم، او دست به دعايش را بالا ميبرد، خدايا شهادت را نصيبم كن
او از راهش ميگويد، راه من راه حسين است.
شهادت من جلوهاي از شهادت ياران حسين است. شهادت من تداوم خونهاي است كه در
كربلا به زمين ريخت.
پيام او به مادرش خوشحالي است، افتخار است، مادرم از شير پاكت و دامن پرحيايت تشكر ميكنم كه مرا سرباز حسين، پروراندي. توصيه او به مادر داغدارش صبر است. همان توصيهاي كه حسين بن علي به خواهرش زينب داشت.
مهم براي شمس الله اين است كه دشمن از گريه مادرش سوء استفاده نكند. خوشحالي مادر يك شهيد لرزه بر اندام يزيديان زمانه ميافكند. اما ميدانم تو مرا به سختي و درد و رنج بزرگ كردي، غذا از دهان خود گرفتي و بر دهان من بخشيدي، خواب را بر خود حرام كردي تا مرا بخواباني. در مريضي من تو مريضتر شدي. در غم من تو غمگينتر و در شادي من، تو شادتر. آري ميدانم، دلت براي من تنگ خواهد شد بي اختيار اشك فراغ از ديدگان زيبا و مصيبتديدهات جاري ميشود اما. مادر عزيز اشكت را پنهان كن و پنهاني از فراغ فرزندت ناله سر ده. خواهرم همچو زينب كه فرمود: ما رأيت الّا جميلاً، كمر يزيديان زمانه را بشكن تو بگو، شهادت برادرم، زيباست، جميل است. تا دشمن بداند كه هيچ نميداند.
او نداند، چرا كه اگر ميدانست، با همچو خواهر و مادري هرگز به جنگ برنميخواست، اما جوانان اي پاكدلان خداجو، ديني كه از من بر گردن شماست، برداشتن اسلحه من از روي زمين است. ما تا بوديم نگذاشتيم غم بر چهرة خميني بنشيند ببينم كه شما با رهبر خود چه ميكنيد.