زندگينامه و خاطراتي از شهيد جعفر طالبي
شهيد جعفر طالبي (1361ـ1336)
شهيد گرانقدر "جعفر طالبي" فرزند "حمزه و مرجان" در روز اول فروردين ماه يك هزار و سيصد و سي و شش در سريش آباد در خانوادهاي معطر از رايجهي دلانگيز بوستان امامت و ولايت پابه عرصه گيتي نهاد. جعفر بعد از پشت سر نهادن دوران طفوليت به مدرسه رفت. و توانست مقطع ابتدايي را در سالهاي 1347ـ1342 در مدرسه زادگاهش به پايان رساند. سپس به بنائي روي آورد. وي دوران خدمت سربازي خود را درسن 18 سالگي به مدت 24 ماه در پايگاه نوژه همدان كه مقارن با مبارزه مردم عليه رژيم پهلوي بود به پايان رسانيد. شهيد طالبي تصاوير و نوارهاي سخنراني امام را در پايگاه توزيع مينمود و به همين دليل به شش ماه حبس در زندان قصر تهران محكوم شد. بعد از دوران خدمت سربازي به فرمان امام جزو نخستين كساني بودند كه به جمع سپاهيان غيور و دلاور شهرستان قروه پيوست و فعاليت خود را در راه پاكسازي اكثر مناطق كردستان از لوث عوامل استكبار از جمله شهرهاي مريوان، دهگلان، موچش، و كامياران آغاز نمود. اين فرمانده دلير و فداكار سپاه اسلام در اين راستا فداكاريها و ايثار فراوان و مستمري نمود. بطوري كه شجاعت و دلاوري ايشان نزد همرزمان و همسنگرانش فراموش نشدني است. آخرين مسئوليت ايشان سمت فرماندهي گردان عمليات موچش از توابع كامياران بود. جعفر در تاريخ 25/9/61 در محور موچش ـ دهگلان همراه چند تن از نيروهاي تحت امر در كمين عوامل ضدانقلاب افتاد و چون پرندهاي سبكبال از ميلههاي تعلق تن رهايي يافت. مدفن اين شهيد گرانقدر در گلزار شهداي سريش آباد واقع است.
شهيد طالبي ظاهري آرام و قلبي مهربان داشت. علاقه زيادي به فراگيري قرآن و علوم ديني داشت. و از ضدانقلابيون و افراد مفسدالارض و كساني كه به مملكت خود خيانت ميكردند بيزار بود. وي ميگفت نميدانم اينها در روز قيامت چه پاسخي براي خودشان دارند.
از آرزوهاي بزرگ شهيد طالبي يكي شهادت، و ديگري زيارت
خانه خدا بود. و هميشه ميگفت زيارت خانه خدا انسان را براي شهادت آماده ميكند.
هميشه توصيه ميكرد زنان حجاب اسلامي را رعايت كنند و با ايمان و تقوا زندگي كنند. تا مشت محكمي بر دهان ياوهگويان شرق و غرب باشد. از اين شهيد گرانقدر يك پسر به يادگارمانده است.
يكي از همرزمان شهيد نقل ميكند:
مطلبي كه ايشان هميشه به نيروهاي اسلام توصيه ميكردند اين بود كه برادران عزيزم مبادا جبهه را خالي كنيد و بدانيد كه اين فرصت غنيمت است. براي همه ما كه بايد از آن استفاده كنيم و بايد راه شهيدان را ادامه دهيم و مبادا در مقابل ماديات خداي نكرده ببازيد و راه امام و شهيدان را ادامه دهيد.
«مادر شهيد نقل ميكند:
كه هدف فرزندم فقط رسيدن به خدا بود، روزي موقع برگشتن از مدرسه، متوجه شدم كه جوراب و دستكش خود را به همراه نياورده و روز بعد ديدم كتش را به همراه نياورده وقتي علت را از ايشان جويا شدم در جواب من گفتند كه بچه يتيمي در مدرسه ما درس ميخواند من متوجه شدم كه خيلي احساس سرما ميكند من از اين ماجرا بسيار ناراحت شدم و تصميم گرفتم لباسهايم را به عنوان هديه به او بدهم» شما چه فكر ميكنيد وقتي يك نوجوان در زمان نوجواني خود اينگونه در مقابل ديگران احساس مسئوليت ميكند كه حاضر است خود سرما را تحمل كند اما كسي كه پدرش را ازدست داده سرما را حس نكند.
وقتي دشمن دين و قرآن به اين مملكت هجوم ميآورد و قصدش قتل عام مردم و كشت و كشتار است، آيا كسي مثل جعفر طالبي احساس مسئوليت نميكند؟ مادرش نقل ميكند يك روز جعفر آمد گفت كه ديگر قصد مدرسه رفتن ندارم من با چند جمله او را نصيحت كردم.
گفت مادر
جان به اين روزگار تباه فكر ميكنم، ميخواهم كمك حال پدرم باشم. به روحيه احساس
مسئوليت داشتن چه در مقابل مادر، در مقابل پدر و ديگران كم كم كار جعفر را به جائي
كشاند كه نميتوانست بنشيند و ببيند كه دشمن دين و آئين ما را نشانه رفته و مردانه
پا در ميان نهاد و براي دفاع از دين و كيان خود، قيام كرد.
البته نكته مهمي كه در
گفتار اين شهيد بزرگوار هست اين است كه چه ايشان و چه تمام شهداي ما با انگيزه و هدف
ديني پا در جبههها گذاشتند، يعني فقط بحث آب و خاك تنها نبود. اگر دفاع از آب و خاك
هم بود، با هدف ديني و انگيزه الهي، جوانان ما براي دفاع از دين و قرآن قيام
كردند، و اگر به دشمن اجازة تصرف يك وجب از كيان اسلامي را هم ندادند با انگيزه
ديني بود.
همرزم شهيد طالبي ميگويد ايشان بعد از عمليات به ما ميفرمود: ما هدف داريم ما به هدف ديني آمدهايم مگر ميشود سنگر را رها كنيم و اين را بدانيم كه در توان شهيدان باهدفي همچو شهيد جعفر طالبي است كه ما را هدفمند و باانگيزه بار بياورند.