نگاهي كوتاه به زندگي شهيد سيد جليل ابراهيمي
پاسدار شهید سیّد جلیل ابراهیمی
ششم اردیبهشت ماه سال یک هزار و سیصد و چهل و سه در همان روزهایی که امام خمینی(ره) در آغاز نهضت اسلامی فرمودند یاران من در گهوارهاند در خانوادهای سادات و از سلالهی پاک رسول خدا(ص) متولّد شد.
در روستای دارغیاث از توابع شهرستان بیجار گروس، روستایی که غالب ساکنین آن سادات بزرگوار بودند.
پدرش «سیّد احمد» و مادرش «سیّده اختر غیاثیان» نام داشت. در فضایی پاک و معنوی روستا و میان انسانهای مؤمن و مذهبی رشد و نمو یافت.
در هفت سالگی راهی مدرسه شد و دورهی ابتدایی را در همان روستا به اتمام رسانید و به مدرسهی راهنمایی راه یافت.
پس از یک سال تحصیل علم در مقطع راهنمایی از ادامهی تحصیل باز ماند.
هفده سال بیشتر نداشت که در آغاز دههی شصت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سال یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت و سقوط رژیم ستمشاهی، زمانی که رژیم بعث عراق به مرزهای میهن اسلامی تجاوز کرده بود و از سویی مزدوران داخلی در کُردستان امنیّت مردم را سلب کرده بودند، به همراه برادر بزرگش به عضویّت سپاه درآمد و به مقابله با ضدّ انقلاب پرداخت.
در مدّت کوتاه حضورشان در سپاه برادرش در مصاف با ضدّ انقلاب به مقام جانبازی رسید و سیّد جلیل هم در یکی از مأموریّتهای محوّله به منطقهی بوکان به هنگام بازگشت در مسیر جادهی بوکان- سقز در چهاردهم آبان ماه سال یک هزار و سیصد و شصت و یک در محاصره و کمین ضدّ انقلاب قرار میگیرند. در این محاصره و درگیری یکی از همرزمانشان به شهادت میرسد، به گونهای که پیکرش در میدان معرکه به جای میماند. در کمال شجاعت و ایثار سیّد جلیل برای انتقال پیکر همرزم شهیدشان اقدام میکند که در این حرکت فداکارانه خود نیز بر اثر اصابت گلوله مزدوران از خدا بیخبر به مقام رفیع شهادت نائل میگردد.
پیکر پاکش پس از تشییع در میان حزن و اندوه فراوان در قبرستان زادگاهش به خاک سپرده شد تا برای همیشه زیارتگاه عاشقان و عارفان و دارالشّفای دلسوختگان باشد.