خاطراتی از شهید یحیی شرفبیانی
شهید یحیی شرفبیانی (۱۳۶۵-۱۳۴۷)
نوید شاهد کردستان: یحیی فرزند ذبیح الله وحوری در روستای الله یاری تولد یافت سپس همراه خانواده به سریش آباد عزیمت نمود و در آنجا سکنی گزید تا پنجم ابتدایی تحصیل کرد. مدتی به شبانی پرداخت، اما روح بیقرار یحیی، او را به سوی مدرسة عشق و عرفان سوق داد، پس در بسیج ثبت نام کرد و لباس رزم بر تن نمود از طریق تیب نبی اکرم (ص) راهی جبهههای نورعلیه ظلمت شد. یحیی در منطقة عملیاتی جنوب براثر اصابت ترکش خمپاره معبود خویش را لبیک گفت ودرجوار شهیدان مأوی گزید، مدفن این شهید گرامی در سریشآباد قرار دارد.
در ایام خردسالی، براثر تصادفی که در ۵۰ کیلومتری زادگاهش کرده بود به مدت ۱۳ ـ ۱۴ ساعت در بیابان تک و تنها مانده بود، به خواست خدا، پیرمردی که درآن حوالی مشغول چراندن گوسفندانش بوده متوجه میشود کسی در آن نزدیکی افتاده است، آن مرد فرشتة نجات یحیی میشود و او را غرقِ خون در بیابانی خشک و سوزان نجات میدهد تازنده بماند و خونش را در راه اسلام نثار کند.
درجبهه که با دوستانش حضور داشتند، چند فروند هواپیمای دشمن به صفوف آنها حمله کرده بودند، ارتفاع هواپیماها به حدی کم بوده که سرنشینان آنها، با کالیبر ومسلسل رزمندگان اسلام را هدف قرار میدادهاند شهید شرفبیانی با شجاعت تمام یکی از آنها را با آر، پی، جی منفجر مینماید.
یحیی در آخرین ایام حضورش در جبههها بر اثر ترکش خمپاره دشمن زخمی شده، به بیمارستان منتقل میشود، و با آن همه زخم ودردی که داشت به همرزمانش لبخند زده، میگوید: «برادرم در مخابرات است، ایشان را مطلع کنید تا بیاید مرا به منزل ببرد» ایشان را به اطاق عمل میبرند پرستار میگوید چند لحظه پس از به هوش آمدن با لبخندی زیبا، دنیای فانی را وداع گفت».
علاقة وافر یحیی به حضور در جبهههای نبرد با متجاوزین، اندازهنداشت، اما سن کم او باعث شده بود با اعزامش به جبهه مخالفت شود بالاخره با اصرار توانست به دیار عاشقان راه یابد و مدتها در آنجا به جهاد و ایثار بپردازد.
او چند نوبت مجروح شد ولی پس از بهبودی مجدداً راهی مناطق عملیاتی میشد تا اینکه این نوجوان مکتب حسینی در سن ۱۸ سالگی به معراج شهادت نائل آمد.