زندگي و خاطراتي از شهيد حشمت الله حيدري

حشمت الله درسريش آباد به دنيا آمد،نام پدرش عباس ومادرش افسر بود. تا كلاس ششم ابتدايي تحصيل كرد سپس به كشاورزي مشغول گرديد. 18 سالگي به خدمت نظام وظيفه رفت. پس از خدمت، عشق به علم ودانش مجدداً او را به كلاس درس كشاند وتا سوم دبيرستان ادامه تحصيل داد سپس به استخدام آموزش وپرورش درآمد و در آن لباس به علم و فرهنگ خدمت كرد. حشمت الله براي اداي وظيفة انقلابي خود، داوطلبانه به جبهة «كنجان چم» ايلام اعزام شد كه درعمليات روز عاشوراي سال 59 به سوي معبود عروجي خونين و با عزّت را آغاز كرد و در خيل شهيدان جاي گرفت. ازشهيد يك فرزند دختر به يادگار مانده است. مزارمطهرش درگلزار شهيدان سريش آباد است .

حشمت الله بسيار خوشرو وخوش اخلاق بود شبي با بيان اينكه به منزل دوستش مي رود، و بدون اينكه توضيح ديگري بدهد، از منزل خارج شد فردا يكي از اهالي شهر نزد خانواده اش آمد «خداوند به فرزند شما اجر خير بدهد، باز هم كمكمان كرد وگرهي ديگر از مشكلاتمان را گشود». بدين ترتيب بود كه ما در يافتيم حشمت الله با تمسّك به حضرت سجاد عليه السلام به فقرا كمك مي كند.

مادر شهيد روايت كرده است كه:

هر وقت قرباني مي‌كرديم حشمت الله بعضي از سهم‌ها را بيشتر مي‌گذاشت، بدون اينكه نامي از شخصي ببرد وهمواره تأكيد داشت كه انفاق بايد به گونه اي باشد كه دست راست بدهد ودست چپ خبر نداشته باشد كه چه شده است. هر وقت فقيري به درخانه مي‌آمد، قبل از اينكه من بلند شوم وچيزي بياورم او پول يا هر چيز ديگري را كه لازم مي‌دانست به فقير مي داد واو را خشنود مي كرد.

روزي كه پيكر شهيد تيمورضيائي را تشييع مي‌كردند، حشمت الله مشغول احداث ساختمان مسكوني بود، او با مشاهدة صحنة تشييع جنازه، رو به آسمان كرد وگفت پروردگارا آيا مي شود من به اين مقام برسم ؟ دوستش مي پرسد تو درحال ساخت خانه هستي وزن وبچه داري، چگونه آرزوي شهادت مي‌كني‌؟ در پاسخ مي گويد:«اين خانه خانة دنياست وبسيار گذرا، من ترجيح مي دهم خانه ام بهشت باشد». چهار هفته بعد از اين ماجرا، به لقاء الله پيوست .