درمهرماه سال 1330 در خانوادهی متدین در یکی از روستاهای اطراف مریوان به نام «هنگهژاله» دیده به جهان هستی گشود. تنها فرزند ذکور خانواده بود،پدرش کریم و مادرش آمنه نام داشت. به هنگام ولادت از وضع مالی ضعیفی برخوردار بودند و در همان کودکی طعم تلخ فقر را چشید. با رسیدن به سن هفت سالگی سواد خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن کریم را آموخت. سن و سال زیادی نداشت که همراه خانواده به شهر مریوان نقل مکان کردند و چون وضع مالی خوبی نداشتند، خیلی زود وارد بازار کار شد. از کار کردن در مزرعه و باغات گرفته تا کار کردن به عنوان کارگر ساختمانی. بسختی کار میکرد تا بتواند در تأمین زندگی خانواده ایفای نقش نماید، اگرچه در جوانی از نعمت سواد کافی محروم بود، ولی استعداد خارقالعاده و بهرهی هوشی بالا، وی را از دیگران متمایز کرده بود و خیلی زود توانست در کارهای ساختمانی به عنوان بنائی ماهر مورد توجه دیگران قرار گیرد. با رسیدن به سن هجده سالگی به خدمت سربازی فرا خوانده شد و بعد از اتمام خدمت نظام وظیفه ازدواج نمود و مدتی در شهر همدان سکونت پیدا کرد. با داشتن بیست و سه سال سن با شرکت در امتحانات متفرقه گواهینامه پایان تحصیلات مرحلهی اول تعلیمات عمومی را در سال 1356 اخذ نمود و توانست در پادگان نظامی مریوان مشغول به کار شود. با توجه به لیاقت و شایستگی و توانایی انجام کارهای تأسیساتی، در سال 1357 مورد توجه فرماندهان قرار گرفت و در قسمت مهندسی سرباز خانهی مریوان وی را به استخدام ارتش درآوردند. در کار خود ماهر و صاحب نظر بود و در کنار کار از ادامهی تحصیل هم غافل نبود و توانسته بود با انجام وظیفه و صداقت در کارها، رضایت مسوولین پادگان را به دست آورد، به همین دلیل در اول بهمن ماه همان سال به عنوان کارمند مهندسی در گردان 930 ارتقا پیدا کرد و مورد تشویق قرار گرفت. با پیروزی انقلاب شکوهمند ایران اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) همیشه از نظام و انقلاب اسلامی دفاع میکرد و همین امر باعث شد تا چندین بار توسط گروهکهای ضد انقلاب مورد اذیت و آزار قرار گیرد، چون در پادگان خدمت میکرد همواره مورد تهدید گروهکها بود تا آنجایی که مدتی را به همراه خانواده در خانههای سازمانی پادگان سکونت پیدا کرد تا از خطرات احتمالی ضد انقلاب در امان باشد. در سال 1363 به جهت فعالیتهای چشمگیر مجدداً مورد تشویق فرمانده لشکر 28 پیادهی کردستان قرار گرفت و یک پایه ارتقا پیدا کرد و سرانجام پس از سالها خدمت صادقانه در یک روز سرد زمستانی برای تلاشی دوباره از منزل خارج شد و در حالی که خستگی کار را به تن داشت در بیست و یکم اسفندماه سال 1364 بر اثر بمباران هواپیماهای رژیم بعث عراق در محل پادگان شهید عبادت به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در جوار مزار شهدای مریوان مأوا گرفت. از این مجاهد خستگی ناپذیر 1 فرزند پسر و دو دختر به یادگار مانده است.
انس با قرآن
در بیشتر اوقات اول صبح چند آیه قرآن را تلاوت میکرد و بعد از تلاوت قرآن از منزل خارج میشد، ما با صدای تلاوت قرآن او از خواب بیدار میشدیم. به پیامبر اکرم(ص) عشق میورزید و در انجام فرائض دینی بسیار کوشا بود. میدانست من خیلی وقتها در منزل تنها هستم و گاهی اوقات از تنهایی خسته میشوم، لذا یک کاست قرآن آورده بود، میگفت: هر وقت خسته شدی، بنشین به این آیات الهی گوش بده، چون انس با قرآن به انسان آرامش میدهد.
(سرکارخانم فاطمه دارویی همسر شهید)