يادداشتي از شهيد عبدالله جويايي
من از دوردست یکایک شما ملت مسلمان را می‌فشارم و انتظارم از جوانان این است که (تحت) وسوسه‌ی شیطان قرار نگیرند و پشتیبان امام و انقلاب باشید.

استوار دوم شهید عبدالله جویایی

در شهر سنندج دیده به جهان گشود، پدرش محمدامین و مادرش شرافت نام داشت. در کانون گرم خانواده، دوران کودکیاش سپری شد. با رسیدن به هفت سالگی تحصیلات ابتدایی را در دبستان سعدی آغاز کرد و با اخذ مدرک ششم نظام قدیم به دبیرستان راه یافت. پس از دو سال تحصیل، در دبیرستان بوعلی سنندج، در سال سوم متوسطه به علت فقرمالی از تحصیل بازماند و مدتی را در بازار به عنوان فروشنده به کار مشغول شد. در سال 1352 با رسیدن به سن 18 سالگی به استخدام ارتش درآمد و پس از گذراندن دورههای آموزشی، به عنوان ابواب جمعی لشکر 81 زرهی فعالیت خود را آغاز کرد. در سال 1356 که چهارسال از خدمتش در ارتش میگذشت به امر مقدس ازدواج اهتمام نمود و در سال 1357 همزمان با روزهای که مردم انقلابی ایران اسلامی مبارزات خود را آغاز کرده بودند، تنها فرزند دخترش پرستو متولد شد. در خانوادهای متدین پرورش یافته بود و از همان دوران نوجوانی با قرآن مأنوس بود و با اوجگیری انقلاب اسلامی خیلی زود به صف مردم انقلابی پیوست. به فرزند خردسالش بسیار علاقه داشت و گاهی به شوخی میگفت: این دختر پزشک میشود و باباش بعد از بازنشستگی منشی خانم دکتر خواهد شد. با حملهی ددمنشانهی رژیم بعث عراق به میهن اسلامی، جز اولین کسانی بود که به منطقهی عملیاتی گیلانغرب اعزام گردید و پس از ماهها ایثار و فداکاری در شانزدهم دی ماه 1359 درسن 35 سالگی تانک حامل وی مورد اصابت گلولهی دشمن قرار گرفت و در راه دفاع از میهن اسلامی پیکر پاکش در میان شعلههای آتش سوخت و روح بلندش به ملکوت اعلی پرواز کرد و پیکرش در زادگاهش شهر سنندج در قبرستان پیرمحمد به خاک سپرده شد.

....... در تاریخ 21/7/1359 به دستور فرماندهی جنگ به جبههی گیلانغرب اعزام شدیم، در ساعت 7 شب به محل رسیدیم. صدای توپ و تانک از همه جا به گوش میرسید و توپخانهی دشمن اطراف ما را میکوبید. شب را به صبح رساندیم، و در ساعات اولیهی صبح، شروع به ساخت سنگر کردیم و خود را آماده نمودیم. روز جمعه جهت سرکشی به شهر ایلام رفتیم، در آنجا مناظر فجیع و تکان دهندهای دیدیم، تمام شهر به وسیلهی دژخیمان از خدا بیخبر ویران شده بود، این مناظر قوت قلب بیشتر در من ایجاد کرد، تا آخرین نفس و تا آخرین لحظه از کشور و ملت عزیز ایران دفاع کنم.

(برگرفته از یادداشتهای شهید عبدالله جویایی)

 

فرازهای از وصیتنامهی شهید در هشتم دی ماه سال 1359 و هشت روز قبل از شهادت نگاشته شده است.

این وصیت نامه را در تاریخ 8/10/1359 در ساعت 5 بعدازظهر به رشته تحریر درمیآورم تا باشد خاطرهای از بندهی حقیر به امام امت و مردم مسلمان و شهید پرور ایران و پدران و مادران و برادران و خواهران مسلمان.

.... بیشتر در فکر خدمت به اسلام بوده و از تجاوزات از خدا بیخبران و مزدوران جلوگیری کنند تا آب و خاک این ملت مورد تعرض هیچ ابر قدرتی قرار نگیرد.

من از دوردست یکایک شما ملت مسلمان را میفشارم و انتظارم از جوانان این است که (تحت) وسوسهی شیطان قرار نگیرند و پشتیبان امام و انقلاب باشید.

... انشاءالله که قلههای جهان به دست شما مسلمانان و نوجوانان و جوانان فتح خواهد شد و هیچ شکی به خود راه ندهید، آینده خوب در پیش روی شما خواهد بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده