نگاهی به زندگی شهید منصور اختیارالدینی
گروهبان دوم شهید منصور اختیارالدینی
تابستان که کلاس درس تعطیل میشد به کلاس قرآن میرفت، کلاس سوم ابتدایی بود که روخوانی قرآن را به خوبی یاد گرفته بود. هر وقت دلم میگرفت، قرآن را برمیداشت و با خواندن آیات نورانی قرآن به من آرامش میداد. آخرین بار که به مرخصی آمد به من گفت: تحرکات دشمن بعثی در نوار مرزی زیاد شده است. تمام یگانها در حال آماده باش هستند، ممکن است آمدنم به طول بیانجامد، مادر نگران نباش، هنگام رفتن با آن لبخند همیشگی گفت، پسرت به تنهایی صدنفر دشمن را حریف است، این را گفت و از خانه بیرون رفت.[1]
در شهر سنندج دیده به جهان گشود، پدرش علی کاسب بود و مادرش صبیحه به امور خانهداری میپرداخت. روزهای خوب کودکی میان بازیهای کودکانه سپری شد و با رسیدن به سن یادگیری علم و دانش در مدرسه ثبتنام گردید. در همان کلاس اول ابتدایی تحت تأثیر یکی از معلمان مدرسه به خواندن قرآن علاقه پیدا کرد و در همان دوره ابتدایی قرآن را ختم نمود و با روخوانی قرآن کریم آشنا شد. با اتمام تحصیلات ابتدایی و اخذ مدرک ششم نظام قدیم از ادامهی تحصیل بازماند. در سال 1356 بیست سال داشت که به استخدام ارتش درآمد و با پشت سر نهادن آموزشهای نظامی، به عنوان درجهدار در گردان 217 تیپ یک لشکر 81 زرهی کرمانشاه سازماندهی شد. سه سال از فعالیتش در ارتش میگذشت که مرزهای میهن اسلامی مورد حملهی ددمنشانهی ارتش رژیم بعث عراق قرار گرفت و او در همان لحظات آغازین جنگ با تمام وجود در منطقهی عملیاتی ایلام به دفاع از تمامیت ارضی کشور برخاست و به گواهی همرزمانش تا آخرین گلوله جنگید و در دومین روز جنگ یعنی اول مهرماه سال1359به فیض عظمای شهادت نائل گردید و پیکر پاکش در قبرستان قدیمی تایلهی سنندج به خاک سپرده شد.
[1]-سرکار خانم صبیحه خدامرادی مادر شهید