خاطراتي از دانش آموز شهيد سيد محسن عباسي
شهيد: سيد محسن عباسي | |
تاريخ تولد: 5/6/49 | |
تاريخ شهادت: 23/12/66 | |
محل شهادت: خرمال |
«گردان امام حسين (ع)»1
محسن انس و الفت عجيبي با ياد و ذكر مصيبت امام حسين (ع) داشت، پيوسته در مراسم سوگواري آن بزرگوار شركت ميكرد. وقتي كه به جبهه اعزام شد در آخرين تماسي كه با من داشت گفت: مادر نگران نباش من در گردان امام حسين (ع) خدمت ميكنم، ميخواهم ببينم تو هم راضي هستي يا نه؟ گفتم: محسن! جان و مال همة ما فداي امام حسين باد! چرا راضي نباشم تو سرباز و عاشق امام حسيني، گفت: مادرجان! لازم است تو هم، ساير برادران و خواهران را طوري تربيت كني كه اين راه را ادامه دهند و با تحصيل علم و رسيدن به مدارج عالي، به اهداف مقدس ديني خود برسند.
«ايران در خطر است»1
يك روز محسن به مرخصي آمده بود،به ايشان گفتم: محسن جان! تو كه اداي تكليف كردي! از تو ميخواهم بعد از اين، در اينجا بماني و به درس و تكاليفت برسي. از تقاضاي من ناراحت شد و گفت: مادر تو چگونه راضي ميشوي كه عزت و شرافت مردم ايران در خطر باشد و من ناقابل كه قطرهاي از اين دريا هستم در آرامش و امنيت در شهر خودم بنشينم و كار نكنم؟