نگاهی اجمالی به زندگی شهید ماموستا ملا عبدالقادر بزرگ امید
شهید ملا عبدالقادر بزرگ امید
(۱۳۱۵ -۱۳۶۱)
محل شهادت: جاده لون سادات – کامیاران مدفن: گلزار شهدای مریوان
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ عبدالقادر بزرگ امید، دهم مهرماه ۱۳۱۵ متولد شد، پدرش ملا علاءالدین در روستای «اسپریز» مریوان زندگی میکرد. عبدالقادر خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را نزد پدرش فرا گرفت، پس از آن در درس حاج ملا کریم و سید علی حسینی حاضر شد و از فضل و دانش آنان برخوردار گشت، هجده سالگی با دختری مومن از روستای اسپریز ازدواج کرد.
ملا عبدالقادر ضمن تحصیل علوم دینی در مذهب امام شافعی، از مظالم و فساد حکومت شاهنشاهی آگاهی یافت، اسباب اصلی ستم دربار و عُمال حکومت را بی دینی و دوری از معارف اسلامی میدانست از این روی به ترویج عقاید و معارف اسلامی پرداخت و از شاه و عُمال او بیزاری جست. مبارزه او از نظر مأموران و مزدوران شاه پنهان نماند بدین سبب مجبور شد روستاهای محل اقامت خود را تغییر دهد تا بتواند به مبارزه اش ادامه دهد.
مدتی نیز در روستای تپه کوئیک شهر روانسر بهسر برد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مبارزه علیه گروهکهای فریب خورده پرداخت با برشمردن ویژگیهای احزاب و گروهکهای مردمی به نامردمی بودن گروهکها و مزدوری آنها گواهی داد و مردم را از افتادن در دام آنها برحذر داشت، ملا عبدالقادر بزرگ امید با پیوستن به مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور فعالیتهایش را منظمتر و گستردهتر ساخت، افراد ضد انقلاب او را تهدیدها کردند، اما او بر درستی راهی که برگزیده بود ایمان داشت و باکی از منافقان نداشت حتی زمانی هم که او را به اسارت بردند و شکنجه کردند خللی در عقیده او پدید نیامد.
ملا عبدالقادر در این زمان، امام جمعه و جماعت روستای لون سادات و راهنمای مردم در مسائل دینی و سیاسی بود، افراد ضد انقلاب وقتی او را نفوذ ناپذیر یافتند تصمیم گرفتند او را به شهادت برسانند، پنجم خرداد ۱۳۶۱ همراه برادرزادهاش که عضو بسیج بود به قصد کامیاران سفر کردند لیکن افراد ضد انقلاب آنها را در میانه راه به اسارت بردند و پس از شکنجه بسیار به شهادت رساندند. پیکر پاک آنان را در گلزار شهدای مریوان به خاک سپردهاند.
خصوصیات اخلاقی و اجتماعی
انس با قرآن کریم و تقوای الهی دو ویژگی اساسی در زندگی ملا عبدالقادر بود. فاصله عمیق اغنیا با فقرا او را خشمگین میساخت از این روی به مبارزه علیه بیداد خوانین و عمال حکومت پهلوی پرداخت.
در برابر شکنجهها و آزارها صبر و مقاومت میکرد؛ امید به خداوند و شوق شهادت، سختیهای مبارزه را بر او آسان و گوارا میساخت. زمانی که در بند اسارت گروهکها گرفتار شده بود همسرش برای آزادی او تلاش بسیار کرد، وقتی به ملاقاتش رفته بود شهید به او گفته بود:
«به خاطر آزادی از بند و زنجیر، هیچگاه از راه خود برنمی گردم، به خانه برو و به فکر تربیت فرزندانمان باش آنان را به گونهای پرورش ده که برای حق و در راه حق زندگی کنند و از باطل پرهیز کنند!»
از بند و زنجیرش چه غم آن کس که عیاری کند.